فهرست محتوا

احساس تنها بودگی و بیماری توتالیتاریسم اجتماعی

تا زمانی که فکر میکنیم،« تنها» رنج دیدهی جهان ما هستیم. تا زمانی که فکر میکنیم، « تنها» مورد ظلم قرار گرفتهی جهان ما هستیم. تازمانی که فکر میکنیم « تنها» راه مبارزه دانایی همان است که نزد ماست. تا زمانی که فکر میکنیم «تنها» معشوق، جهان و یا تنها عاشق جهان ما هستیم و تا زمانی که فکر میکنیم « تنها» کسی که در عشق و رفاقت و دوستی مورد بی وفایی و خیانت و نارفیقی قرار گرفته است، ما و در واقع «من» هستم. تا زمانی که فکر میکنیم« تنها» آدم خوب جهان من هستم. « تنها» من هستم که حتا براثر «خریت...

شهاب نام به رویا رفتگان بی آواز

شهاب نام خوبی است. این را به رویا رفتگان دور بی آواز میدانند. راستش گاهی چنان تعصبی روی این « نام» دارم که گاه با بی رحمی شاید، گمان میکنم که برخی، شایسته نبود که نامشان « شهاب» باشد. یا میگویم کاش نام دیگری داشت آسودهتر بود این آدم. از دید من آدمی مسئول تمامی هویت خویش است. حتا هویتی که به اجبار به وی داده شده است. اجبار اتفاق که پدران و مادران ما گاه نامی را برای ما انتخاب کردهاند. برای همین معتقد به عوض کردن اسم توسط آدمی هستم. گاهی برخی اتفاقهای اجباری قرار نیست تا ابد ادامه یابد. شهاب...

لذتهای کوچک حواشی پنهان و دلچسپ زندگی

لذت بعضى مسائل، به حواشى پنهان و دلچسپ آن است. اگر چه به گفته ى مولانا مقصود از كاشت گندم كاه نيست، اما گندم كه كاشتى، كاه نيز به دست مى آيد. اما با اين همه باز برخى مسائل حواشى دلچسپ آن است كه شيرينش مى كند. براى همگان لذت دانشگاه در آن دوستى ها، بحث هاى حياط و كريدورها و بعد كلاس ها و فعاليت هاى سياسى و صنفى و اعتراض ها و سوتى هاي خودمان و اساتيد و همكلاسى هايمان و.. از خود اصل فعاليت درس خواندن كه كلى هم پُز رشته و مدركمان را مى داديم، بيشتر بوده است. لذت كتابخانه رفتن همان فضولى كردن...

مفهوم حقیقی مرگ

از مدرسه فرار کردن راحتترین کار ممکن بود. اما اصلیترین فرار من منجر به دیدن جنازهای شد که اولین تصویر من از مفهوم مرگ بود.توی مدرسه خبر پیچید که «پیدایش کردند»...« ظاهرا قراره توی مسجد بشورندش»....زنگ تفریح بود و فکر کنم معلممان اسمش خانم راستی بود.از مدرسه فرار کردم. من بهترین فرار کننده از مدرسه بودم وقتی که همیشه شاگرد اول مدرسه و گاهی شاگرد اول شهرمان بودم. نمیدانم یادم نیست قطعا شعور آنچنانی هم نداشتهام که چیزی را تجزیه و تحلیل کنم تا به نتیجهای برسم که مدرسه برای دیدناش ترک کنم. ...

بابام....حضرت بابام....

چند روز است این عکس را پیدا کردهام.عکس من و بابام در حیاط موزهی ملی ایران باید باشد یا موزهی آبگینه دقیقا یادم نیست کدامشان بود چون آن روز هر دو موزه را رفتیم.این عکس را لای البوم کوچکی از عکسهایم که با خودم آورده بودم. و در طول تمام این دوران آوارگی پیشم بوده است، پیدا کردم.از وقتی که عکس را دیده ام- عکس مربوط به سالهایی از زندگی است که مجوعه اتفاقاتی در آن رخ داده است ـ که از آن روز مدام تکرار عجیبی میشوند. از جمله اینکه چند روز پیش مطلبی نوشتم و در آن از گفتهی دوستی یادکردم و حتا نامش را در...

تور کردن دختران زیبا و پولدار و مبارزهی طبقاتی سیاسی اصلاح طلبانه و انتخاباتی

نخست: یکی از کارهایت و برنامههایت به عنوان مبارزه در گروه ما این است که دختران زیبا و پولدار رو باهاشون دوست میشوی.یعنی دوست دخترهات باید زیبا و پولدار باشند و این گونه به واسطهی خودت وارد گروه ما میشوند. این را همان کسی بهش گفته بود که تقریبا نقش فرماندهی و مدیریت گروه رو به عهده داشت.پرسیده بود. خوب مگر ما چپ نیستیم. مگر ما برای طبقات زیر دست جامعه مبارزه نمیکنیم. مگر ما نباید علیه بورژوازی و طبقهی مسلط و حتا نگاه زیبایی شناسهی اروتیسم مدار باشیم.گفته بود: ما باید این «دختران پولدار را تور...

لطفا فیلم بوسهی دو انسان در آسانسور را که منتشر شده، نه نگاه کن نه تکثیر کن. ریپورتش کنیم تا حذف شود.

لطفا دست نگه دارید!!!!!لطفا فیلم بوسهی دو انسان در آسانسور را که منتشر شده، نه نگاه کن نه تکثیر کن. ریپورتش کنیم تا حذف شود.پیش نوشت:مهم این است که تفکری وجود دارد که بر این باور است که حق دارد وارد زندگی خصوصی مردم شود. مهم این نیست این تفکر مربطو به وزیر یک دولت استبدادی است یا مربوط به کسانی که به گمان خودشان مخالف چنین حکومت استبدادی هستند. آن وقت هیچ امنیت و تضمینی وجود ندارد که همین تفکر که امروز مدعی اپوزیسیون بودن است فردا که به قدرت رسید همین تشخیص را ندهد در مورد دیگران و مخالفاناش که...

نوشیدن قهوه از طعم تن ات

قهوه از دید من ویژگی منحصر به فردی دارد. قهوه نه نوشیدنی سرد است که آن را سر بکشی. و نه چای است که قند پهلو باشد و عدهای بخواهند آن را لبسوز بنوشند. قهوه همانطور که درستکردناش لِم خاصی دارد، نوشیدناش نیز آدابی دارد. قهوه هورت کشیدنی نیست. قلُپ قُلپ نوشیده نمیشود. قهوه نوشیدنیاست که  باتمامی حسهای آدم سر و کار دارد. با حس چشایی، با حس بویایی از عطر قهوه مست میشویم  و  قهوه شاید یکی از معدود نوشیدنیهایی باشد که انسان موقع خوردناش بیشترین نگاه را به آن میکند. آنقدر که ما به فنجان...

نامهای از نامههای باد ..ترجمه از کوردی

نقاشی اثر ادوارد مونش(مونک)سلام زن؛ نمیدانم چرا این نامه را با این واژه شروع کردم، خود واژه آمد. آمدنی از جنس آمدن اولین واژه برای شعر. مثل اولین جیک ِ جیک جیک گنجشک، نمیدانم آمد دیگر...شاید به خاطر اینکه پرسش سنگین و گرانجان و اصلی من در زندگی «زن» است. نمیدانم دربارهی خودم چه چیزی برای تو بگویم، زن! من یک مرد ولگردم، شاید ترکیبی باشم از چند شخصیت رمان «غروب پروانه»ی(۱) بختیار علی. فکر میکنم بیش از هر کس «فریدون ملک»(۲) هستم که به دنبال پروانهها، سرگردان تمام کوچههای جهانم...برای همین چاقوی...

در باب اصطلاح مرسوم« ما ایرانیها»

احتمالا مردم جامعهی ایران این واژه را بسیار به کار بردهاند. احتمالا خودش ما یکی از آنها هستید احتمالا خود شما یکی از منتقدین به کار بردن این واژه هستید. احتمالا گاهی میگویید اولا که جمع بندی کردن همه در یک کاسه درست نیست. اصلا علمی نیست. احتمالا به کسی که میگوید « ما ایرانیها» فورا بهش میگویید ببخشید حضرت عالی خودت کجایی هستید؟  اما چرا همهاش میگویند و میگویید و میگوییم ما ایرانی ها. یک دلیل آشنا و کمتر مورد اشاره قرار گرفته اش این است که ایرانی ها غیر از خودشان کسان  دیگر و جوامع...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©