تاملات

روز هشتم و لورکا زیر نور ماه

روز هشتم..زیر دوش آب گرم  تقریبا یکی از مکانهایی است که برای او معنای ویژهای در حد « روشنگاه» هگلی دارد. مکانی که دستهایش آرام و با لذت بر بدن خودش روانه میشود و بدون شک از آشفتگی  و عجولی حافظهاش در به یاد آوردن انواع و اقسام آوازهای غمگین شبان غم تنهایی و روزگار الواتی شاعرانهاش لذت میبرد.از  پنجرهی اتوبوسی که او هر روز با آن به خانه بر میگردد هیچ صحنهی  با شکوهی از زندگی شهری که او آن را دوست دارد دیده نمیشود. زندگی شهرستان برای او معمولا معنای تنهایی دریده شدهای را دارد...

صبح ۲۰۱۲

صبح اندوه سرد و سرفهای شدهاش را از لای پتو و پیراهنی که حایل پوستش را عرق داده بودند، آرام آرام رو به پنجره بیرون میداد. از لای تمام چیزهایی که جلوی چشمش و پنجره و بیرون را گرفته بود. با تنبلی و زور زدن، دنبال قسمتهایی از روز میگشت، که بیرون از پنجره دیده میشد. به موهایش دست کشید، یادش آمد به موهایش خیلی وقت است دست نکشیده است. یادش آمد خیلی وقت است که حتا به موهایش دست هم نمیکشند. نه او به موهای او.. و نه دیگر دیگرانی به موهایش..صبح که هیچ..او دیگر سالهاست هر زمانی که از خواب بلند می شود...

دعاى مسلمان ها كه نشد، بلكه دعاى مسيحى ها بگيرد

فكر كنم آغاز سال ميلادى ٢٠٠٣ بود كه شب گذشته اش، يكى از كنال هاى ماهواره اى كوردى، كوردهاى مسيحى را نشان مى داد كه در پايان مراسم مذهبى شان براى آزادى و سربلندى مردم كوردستان دعا مى كردند، فرداى آن روز سودبير روزنامه گفت:" كاك شهاب اين همه اين مسلمان ها دعا كردند نتيجه اى نداشت، بلكه دعاى اين مسيحى هاى عزيز مستجاب شود. بهار آن سال اتفاقاتى رخ داد و البته و متاسفانه جنگى درگرفت، اما در كوردستان كم ترين جنگ و با كمترين هزينه ى نظامى، رويدادها به سمتى رفت، كه بخش زيادى از كوردستان إزاد شد،...

عکسی از روز نهم دیماه که از دست صدا و سیما در رفته بود.(انتهای خالی جمعیت)

من خیلی اهل این نیستم از  عکسهای معروف و یا قابل توجه استفاده کنم که بازدید کنندهی وبلاگم بالا برود. اما خوب از جایی غیر زا وبلاگم نمیشود به  بالاترین  لینک داد. برای همین عکسی را که دو سال پیش در فیس بوکم گذاشته بودم حالا برای خاطره در وبلاگم میگذارم.نهم دیماه  و همان روزی که حاکمیت تمام توان خودش رو به کار گرفت که از مردمانی که در سایهی خودش هستند لشکری راه بیاندازد برای مقابله با جنبش مردمی ایران و تمام توان تصویری و صدا و سیما و تبلیغی خودش را به کار گرفته بود.  ...

صرف استمراری فعل کشتار کوردها

دولت ترکیه شب گذشته در حملهی جنگندههای هواییاش به مناطق غیر نظامی، ۳۵ نفر از انسانهای بیگناه و غیر نظامی را که احتمالا به جز هویتشان که کورد بودن است در هیچ جنگی هم شرکت نداشتهاند، کشت.آری فعل ماضی سادهی « کشت» خیلی با معناست. کشت به همین سادگی. در اندازهی صرف یک فعل ماضی ساده. حال فکر میکنید واکنش دوستان، غیر دوستان، حتا همکاران رسانهای در رسانههای مشهور فارسی چه خواهد بود.سوال اول: آیا واقعا اینها تروریست نبودهاند؟ نه خوب منظورم این است از دید دولت ترکیه ها.. من قصد توهین نداشتم.؟خوب...

ششم دیماه ۱۳۸۸ ما شاهد عینی عاشورای تهران بودیم

ما حادثه رااز لب های خیابان نوشیدیمما حادثه را  بر لب های خیابانبوسیدیمما حادثه رااز قامت بلند خیاباندزدیدیم.6 دی ماه 1338تهرانعاشورای خونین تهران. در دو سال پیش یعنی ششم دیماه ۱۳۸۸ حادثهای یگانه بود.  چیزی ندارم و هنوز در بهت آن روز هستم. هنوز بعد از دو سال با تمام بهت  به آن روز نگاه و یاد میکنم. آن وقتها.. آن روزها ما  شاهدان عینی بودم.این گزارش آن موقع من از مشاهدههای یک شاهد عینی بوده. آن موقعا بخشی از وظیفهای که برای خود تعریف کردهبودیم. این بود که روزها در خیابان...

محمد نوری زاد و رفتارهای دوگانهی ما

محمد نوری زاد نمونهی خوبی است برای نگاه کردن و مرور کردن رفتار خود ما نسبت به بسیاری از مسائل. محمد نوری زاد به عنوان شخصیتی که زمانی همراه و همگام این نظام بوده است. با رفتار و کردار و تولیداتش زمانی برای همین نظام تبلیغ کرده است. روزی به هر دلیلی به این نتیجه میرسد که راه رفته اشتباه بوده است و یا لااقل ادامهی این راه اشتباه است. راه جدیدش را انتخاب میکند. در آن پای میگذارد و دقیقا به خاطر انتخاب راه جدیدش دچار مجازات می شود. همان مجازاتی که ما بارها می گوییم باید این افراد به خاطر...

گلوله بد است اما تعصب فاجعه است/ در باب کشته شدن یک زن در اردوگاه کومله

در خبرهایی که هنوز هیچ سندیت مستدلی ندارد. خبر میرسد که « زنی  به نام یلدا در اردوگاه کومله با گلوله کشته میشود».خبرهای ضد و نقیضی منتشر می شود ، یک جا میخوانی که مرد در حال تمیز کردن اسلحه اش بوده و دو گلوله به طور تصادفی از اسلحه در رفته و هر دو هم به زن اصابت می کنند و زن را می کشد.در جای دیگر میخوانی که مرد در حال تمرین تیر اندازی به سمت دیگری بوده ، و دو گلوله کمانه می کنند و به زن اصابت می کنند و زن جان میدهد.تا اینجای کار تنها تلخی وجود دارد کشته شدن یک انسان است. آن هم بر اثر گلوله...

شهرو فرنی*

دستش چسپیده بود به میلهی اتوبوس. ازدحام این همه مسافر در یک اتوبوس مدرن در یکی از پایتختهای معروف یک کشور معروف اروپایی، وی را یاد ازدحام معروف مسافران اتوبوس در سالهایی معروف زندگیاش که تنها برای خودش معروف بود میانداخت. سالهایی که نوجوانی پانزده ساله بود و در پایتخت معروف کشوری که همیشه به دلایلی معروف بوده است در صدر اخبار جهان قرار داشته است . به ویژه در تمامی طول سالهایی که می شود زندگی یک نسل. او از همین نسل بود و اتفاقا جزو گروهی از مردمان معروف همین کشور بود که شاید این کلمهی «...

هستی فردی شاعر امروز، سیاسی شده است-مصاحبهی مجلهی شهروند بی سی با من در باب شعر متعهد

سپیده جدیری:در دو شمارهی گذشته سؤالاتی را دربارهی میزان نیاز جنبشهای مردمی ایرانِ امروز به تهییج شدن به واسطهی شعر، با شاعرانی چون پگاه احمدی، شیما کلباسی، داریوش معمار، هادی ابراهیمی و علیرضا بهنام در میان گذاشتیم و تقریباً به پاسخی واحد دست یافتیم که، چنین نیازی دست کم برای شاعر امروز، محلی از اِعراب ندارد. برای آخرین بار، سؤالات گذشته را در این شماره با شهابالدین شیخی، شاعر، روزنامهنگار، جامعهشناس و متخصص مطالعات حوزهی زنان نیز مطرح میکنیم، تا بتوانیم به عنوان پروندهی بعدی، بر اساس یک...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©