گلوله بد است اما تعصب فاجعه است/ در باب کشته شدن یک زن در اردوگاه کومله
در خبرهایی که هنوز هیچ سندیت مستدلی ندارد. خبر میرسد که « زنی به نام یلدا در اردوگاه کومله با گلوله کشته میشود».خبرهای ضد و نقیضی منتشر می شود ، یک جا میخوانی که مرد در حال تمیز کردن اسلحه اش بوده و دو گلوله به طور تصادفی از اسلحه در رفته و هر دو هم به زن اصابت می کنند و زن را می کشد.
در جای دیگر میخوانی که مرد در حال تمرین تیر اندازی به سمت دیگری بوده ، و دو گلوله کمانه می کنند و به زن اصابت می کنند و زن جان میدهد.
تا اینجای کار تنها تلخی وجود دارد کشته شدن یک انسان است. آن هم بر اثر گلوله آنهم در یک اردوگاه نظامی متعلق له یک حزب سیاسی که نزدیک به ۴۰ سال فعالیت سیاسی، دفاع مسلحانه در سالهای تاسیس آن و نیز ۱۸ سال است که فعالیت سیاسی صرف دارد و سعی کرده است حتا دفاع مسلحانه را هم مگر تنها و تنها در حوزهی اردوگاه خود به کناری بنهند. این حزب در سابقهاش و محتوایی که برای خود تعریف کرده است آرمانهای عدالت طلبانه و آزادی خواهانه دارد که بخشی از این آرمانها به دفاع از حق ملت کورد نیز بر میگردد.
«با کمال تاسف اعلام می کنیم شب ١٢ دسامبر ٢٠١١ رفیق مریم صادقی (یلدا) در پی حادثە ای ناخوشایند و ناخواسته جان باخت و قلب پر از امیدش از تپش افتاد. از طرف دبیرخانهی کومله به خانواده یلدا و تمامی پیشمرگها تسلیت میگوییم. رفیق یلدا در سال ١٣٨٨ به جمع پیشمرگهای کومله پیوست و تا زمان جان باختنش از هیچ تلاشی برای انجام وظایفش در قبال حزب دریغ نکرد. اما حیف که مرگ زودهنگامش این فرصت را به او نداد که بیشتر در راه اهداف حزبش مبارزه کند.
لازم به ذکر است که بار دیگر، نارفیقان کومله به بهانه مرگ رفیق یلدا در شبکه اینترنت و فیسبوک تبلیغات دشمنانه خود را بر ضد کومله آغاز کرده و پیشمرگهای کومله را به زن کشی متهم میکنند.
ما به همگان اطمینان میدهیم که این حادثه اتفاقی بوده و تحقیقات پلیس و پزشکی قانونی نیز این ادعای ما را تایید کرده و ادعای دشمنان کومله را پوچ می کنند».
آنچه در این بیانیه به نظر من اشتباه است. اولا این نکته است که آنچه در این بیاینه به وضوح مشاهده میشود، بیش از آنکه تلاش برای محکوم کردن چنین اتفاقی باشد و یا حتا پرداختن به چنین اتفاقی، پرداختن به واکنشهای احتمالی به گفتهی خودشان کینه ورزانه بوده است.
اشتباه دوم توجیه غیر عقلانی و غیر محتمل اتفاق رخ داده بود است. که از سوی یکی از اعضای این حزب با ادعای اینکه دو گلوله کمانه کرده است و به صورت اتفاقی هر دو گلوله همم به شخص تمیز کنندهی اسلحه بر خورد کرده است. حداقل میةوان گفت که با برخورد گلولهی اول به شخص احتمالا موقعیت مکانی شخص بر اثر اثابت گلولهی اولی تغییر میکند و امکان ندارد گلولهی دومی بازهم آن قدر دقیق کمانه کند که حتا مثلا با فرض افتادن یا دراز کش شدن کسی که گلوله به او خورده است، بازهم به همان نقطه اثابت کند.
از دید من آنچه که کومله را به نوشتن چنین بیانیهای وادار کرده است. سطح واکنش احساسی به واکنشهای احساسی دیگری بوده است که به جای زیر سوال بردن قتل ناموسی حالا توسط هرکسی که هست، به زیر سوال بردن کومله پرداخته اند. اینکه کومله به صورت عجولانه و دور از هشیاری و مدیریتی ویژه چنین بیانیهای را صادر کرده است. نشان از تعصب این حزب براین امر بوده است که بخواهد و نشان دهد که « حزب کومله» و اعضای آن از چنین تفکراتی یا از امکان چنین اتفاقاتی حتا خود را مبرا بداند. این تعصب یعنی عدم ارادهای برای قبول چنین واقعیتی. انکار واقعیت موجود خود یکی از نشانههای تعصب است. واقعیت آن است که گلوله بد است اما تعصب از گلوله و استفاده از گلوله هم فاجعه بار تر است. آنچه که رخ داده به احتال زیاد بر اثر تعصب ناموسی یک مرد بر یک زن بوده است که عنان از کف وی ربوده است و وی را به قتل همسرش وادارد نموده است، وقتی میبینیم نتیجهی تعصب چنین فاجعهای است، تعصبهای بعدی به خرج دادن دقیقا نتیجه و نشانهای از همین فاجعه را اگر نیافریند نتیجهی بهتری نخواهد آفرید. با تمام احترام قلبی و شخصی که برای دوستان عزیزم در حزب کومله قائل هستم باید بگویم کومله میتوانست طرف اتفاق افتادن این فاجعه را محکوم کند و خودش در جایگاه قاضی و دادگاه قرار نگیرد بلکه نتیجه را به رای نهایی مقامات قضایی که در آنجا(کوردستان عراق) حضور دارند بسپارد و از هرگونه اظهار نظر در بارهی دلایل این اتفاق خود داری میکرد.
نوع دیگر تعصب دقیقا همان تعصبهای کور تهاجمی است. تعصبی که میخواهد به این بهانه به جریان و حزب و مبارزه و فعالیت کوردها بتازد و بگوید میبینید این کوردها چنین آدمهایی هستند. اما واکنش کومله به این تعصبها متاسفانه به دلیل تعصبی بودن واکنش نه تنها باعث نمیشود که این فضا فروکش کند بلکه باعث تشدید فضای شک و تردید و نیز صداقت و شفافیت نوع برخورد این حزب را با چنین موضوعی با دیدهی تردید مواجه میگرداند.
تعصب دیگر اما از سوی برخی فعالان مدنی و یا سیاسی جامعهی کورد بر میخیزد. آنها میخواهند با این امر به عنوان یک امر درون گروهی برخورد شود و حتا از این که به زبان فارسی به آن پرداخته شود، ناراحت هستند و به قول معروف میخواهند به دیگران بگویند این فضولیها به شما نیامده است و این مسئله به خودمان ربط دارد. و احتمالا کسانی را که از خود کوردها هستند و به این مئله خواهند پرداخت، زیر سوال میبرند.
واقعیت امر آن است که مسئلهی نقض حقوق بشر به دلیل نقطهی مشترک « انسان» بودن به تمامی انسانها ربط دارد. حال ممکن است بسیاری آن را نادیده بیانگارند و عدهای هم مسئله برایشان اهمیت داشتته باشد. کسی نمیتواند دیگری را از پرداختن به یک مسئلهی انسانی به هر بهانهای منع کند. جواب دادن به انتقادهای غیر منصفانه و متعصبانه و کینه ورزانه حق طبیعی است اما حتا با این بهانه نیز نمیتوان کسی را منع کرد از پرداختن به این مسئله. از سوی دیگر این واکنش متعصبانه و درون گروهی کردن نقطه مقابل همان گله و داد و بیداد همیشگی است که گاه برخی روزنامه نگاران و فعالان مدنی و سیاسی کورد از غیر کوردها طرح میکنند مبنی بر اینکه آنها به مسایل جامعهی ما توجهی نمیکنند. این اتفاق که هنوز که هنوز است از دید من و دیگران یک قتل ناموسی است، باید مورد توجه همگان قرار گیرد و شاید لازم باشد تلاشی جدی تر در جامعهی کوردستان ایران برای مقابله با فکر و اندیشه و نیز اقدام به قتل ناموسی صورت بگیرد.
امیدوار به دور از هر تعصبی به این مسئله پرداخته شود و مقامات قضایی کوردستان عراق با دقت قضایی و تا آن جایی که من خبر دارم در کوردستان عراق قتل ناموسی جرم است و هنوز این قانون نیز نقض نشده است، نتیجه و مجازاتی حقوقی و عادلانه در انتظار این پرونده باشد
یک خاطره را لازم میدانم که تعریف کنم. زمانی که ما در کوردستان عراق آواره بودیم، تعدادی از دوستان غیر کورد در اردوگاه یکی از احزاب کوردی که فکر کنم حزب کوملهی زحمتکشان بود، به سر میبردند. شبی صدای تیر اندازی در شکل رگبار میشنوند. وقتی علت مشخص میشود، می گویند که ظاهرا همسر یکی از آقایان پیشمرگه برای ترساندن شوهرش رگباری از اسلحهاش شلیک کرده است، البته نه رو به شوهرش، تنها همین رگبار و همین شلیک باعث شد که دیگران دخالت کنند و قضیه به جای باریکتر نکشد. اگر خدای ناکرده این گلولهها به سمت مرد شلیک میشد و مرد کشته میشد. آن موقع ما شاهد کشته شدن یک شوهر به دست همسرش بودیم. آن موقع هم نمیشد ادعا کرد که بر اثر اتفاق و تمیز کردن اسلحه یک رگبار از اسلحه شلیک شده است و یک نفر کشته شده است. این خاطرهی کوتاه را برای این نوشتم که بگویم متاسفانه این استفادهی از اسلحه به یک بار منتهی نمیشود. وقتی آن یک بار گلولهی شلیک شده به قتل کسی منجر نشد، این احتمال وجود دارد که در این یکی اردوگاه و در این یکی شلیک گلوله اصابت کند و یک انسان کشته شود. این مسئله این نکته را یادآور میشود که احزابی که برای دفاع از خود از اسلحه استفاده میکنند باید بخشی از فرایند آموزشیشان را به چگونگی استفاده از اسلحه، حق و حقوق و مسئولیت استفاده از اسلحه و نیز قوانین سختگیرانه و بی برو برگردی در زمینهی استفاده از اسلحه در موارد غیر جنگی را به اعضا آموزش دهد و مجازاتهای سختی نیز برای این امر در نظر بگیرند.
پی نوشت:
یک اشتباه در ترجمهی بیانیهی کومله وجود داشت که تصحیح شد. بیانیه کومله از سوی« دبیرخانهی کومله » بوده است نه« دبیر کل کومله»
نکتهی دوم اینکه یکی از دوستان عضو کومله به من اطلاع داده است که « هیچ کدام از اعضای کومله به مسئلهی کمانه کردن گلوله اشارهای نکرده است و این مسئله از سوی افسر تحقیق پلیش منطقهی بازیان در بررسی اولیه به آن اشاره شده است و مسئله همچنان از سوی پلیس تحت بررسی و پی گرد می باشد

- پاسخ