به نظرم پیری همیشه یک احساس است تا یک وضعیت.کاری به بحث فیزیولوژیک آن ندارم که به هر حال بافت های بدن بعد از مدتی فرسوده می شوند و توان قبلی خود را از دست می دهند.اما این که احساس جوانی ای کودکی یا پیری داشته باشی یک حس است و من که همه ی عمرم یعنی عمری که از آن خاطره ی کامل دارم(بعد از کودکی) احساس پیری داشته ام.به نظرم پیری همیشه یک احساس است تا یک وضعیت.کاری به بحث فیزیولوژیک آن ندارم که به هر حال بافت های بدن بعد از مدتی فرسوده می شوند و توان قبلی خود را از دست می دهند.اما این که...
فهرست محتوا
یلدا بی یلدا غبار و سرما
سقز بیش از هر چیز برای من یعنی« گرد و غبار»( توز towz معادل کردی آن است).از همان اوایل کودکیم یادم می آید که همیشه به طور نا خود آگاه تا قدم از خانه بیرون می گذاشتم چشم هایم را تنگ می کردم(چاوم کز ئه کرد).تا مبادا چشمانم پر از غبار شود. عجیب آن که در سرمای آذرماه هم وقتی بیرون خانه هستی این گرد و غبار به طواف قامت من مشغول است.سقز به ادعای .......سقز بیش از هر چیز برای من یعنی« گرد و غبار»( توز towz معادل کردی آن است).از همان اوایل کودکیم یادم می آید که همیشه به طور نا خود آگاه تا قدم از...
لذت بخش ترین گول خوردن
خوب داستان من و دیشب و خواندن خبر احتمال اعدام فرزاد کمانگر را که خودتان در این ۲ مطلب آخری متوجه شده اید. حالا این پست آخری هم که نقض همه ی آن چیزی است که من اصلا نوشته ام یا برایش یادداشت نوشته ام یا حتا دیشب حال مرا تا گریه کردن پیش برد. اما یکی دو نفر برایم کامنت خصوصی گذاشته بودند که«جوگیر شده بودی بابا» ،«دیدی گول خوردی»، «دیدی همش دروغ بود» و یا اظهاراتی از این دست ؛که برخی همیشه در آستین دارند؛ که واکنش نشان دادن به چنین مسائلی سو استفاده ی ابزاری از موقعیت مظلومانه ی زندانیان...
برای فرزاد کمانگر (پیدا کن مردی را تا بخوانم چگواراااااااا)
داشتم صفحه های اینترنتی را که جلویم باز بود می بستم و کم کم بروم بگیرم بخوابم تا فردا سر کار بروم و به بچه های این مرز و بوم بیاموزم که باید زندگی را دوست بدارند و آزادی و شان و کرامت انسانی خودشان را ارج بنهند. اما وقتی خواستم صفحه ی وبسایت زمانه را ببندم یک خبر چشمان خواب گرفته ام را به درد مبتلای این روزهای خبر خوانی ما، بدجوری از هم گشود. خبر احتمال «اعدام قریب الوقوع فرزاد کمانگر».داشتم آماده می شدم که فردا به مدرسه بروم و به دانش آموزانم بگویم که سرزمین شان آینده اش...
کامنت برای یک نویسنده ی افغان
چند روز پیش از لینک یک وبلاگ وارد وبلاگ یک روزنامه نگار افغانی به نام « نسیم فکرت» شدم.در گزارش ها از سفرهایی که ظاهرا به خاطر موفقیت هاش در روزنامه نگاری نسیبش شده بود یک نکته خیلی توجهم را جلب کرد. این که طبق معمول به جای کارش,به جای پرسش از موفقیت هاش,به جای هزار و یک سوال دیگر,بیشتر پرسش هایی که از وی می شده از آن جنس سوال هایی بوده که افغانستان چه است؟ و افغانستان چرا فلان است ؟و طالبان ؟ و کرزای و؟ ملا عمر و اخمد شاه مسعود و... چیزی نتوانستم برایش بنویسم جز متن زیر:«سلام...
برداشتن شعری که کردان در مجلس خواند از وبلاگم
۱-در مطلب قبلی که نوشته ام جایی که در باره ی پاییز و..این ها نوشته بودمُ به شعری از مرحوم قیصر امین پور شاره کرده بودم اما متاسفانه امروز متوجه شدم که جناب آقای کردان همین شعر را در وصف خود خوانده است. از آن جا که تحت هیچ شرایطی نمی خواهم هیچ گونه هم احساسی با آدمی مثل کردان و امثال کردان داشته باشم و گرچه برای آن شعر همیشه احترام قایلم و شاید بعدها بخوانم آن را در هر جایی و به هر مناسبتی. اما اکنون آن تکه شعر را به دلیل استفاده ی آقای کردان از آن در مجلس از وبلاگم ...
وبلگ رسانهاي تاثيرگذار
مطلبي كه ميخوانيد براي اثبات اهميت وبلاگ نويسي و كثرت و قدرت پوشش مخاطب در اينعرصه ي مجازي ميباشد و اگر به وبلاگ خودم اشارهكردهام به اين دليل بوده كه آمارهاي وبلاگ خودم به طور كامل در دسترسام بوده و قابل استناد بودهاست نه هيچ دليل ديگري. باشد كه نويسندگان توانا و حتا جوان به نوشتن ترغيب و تشويق شوند آنهم در زمانهاي كه مطبوعات در محاق به سر مي برند و نيروهاي اهريمني بسياري ما را از نوشتن آنچه ميانديشيم باز ميدارند.مطلب را در ادامه ی مطلب بخوانید.......... گذشتن از مرز 1000 نفر...
سفر اجباري دوباره به شهرستان و بي خبري وبلاگ من
باز هم این آخر هفته به دلایلی مجبور به سفر به شهرستان شدم و آز آن جا که در خانه ی پدری به هیچ گونه وسیله ی ارتباطاتی جز موبایل خودم دسترسی ندارم و حوصله ی به کافی نت رفتن و نشستن پشت میزهای آن جا را ندارم بنابر این از مدیرت وبلاگم در اين مدت ناتوان بودم و در این مدت هم خبرها و وقایعی روی داد که قابل تامل بودخبرهایی چون ................باز هم این آخر هفته به دلایلی مجبور به سفر به شهرستان شدم و آز آن جا که در خانه ی پدری به هیچ گونه وسیله ی ارتباطاتی جز موبایل خودم دسترسی...
قالب وبلاگ من و تعطيات عيد فطر در شهرستان و مدرك كردان و مسائلي ديگر
بدون شک بر همگان روشن است که برخورد اولیه ی هر مخاطبی با هر رسانه ای برخورد با فرم ظاهری و ساختارشکل یافته ی آن به عنوان طرحی که در اولین نگاه حظ بصری خواننده را می نوازد یا می آزارد،ميباشد. مسائل به ظاهر ساده ای از قبیل لوگو محل قرار گیری تیتر عکس و.. اگر چه ما فكر ميكنيم فقط براي حرفهاي ها معنيدار است اما تجربه نشان داده كه همان خوانندههاي معمولي هم به رسانههايي كه از فرم ظاهري زيباتري بهره ميبرند روي خوش نشان ميهند. از اين رو شخص من هر زمان در هر رسانهاي مشغول به كار بودهام...
ئا آشتي
ديشب يكي از دوستان كه اتفاقا آشنايي از قبل با خانوادهي بنده داشت اما خودم را نميشناخت و به خاطر مطالعه ي روزنامهي آشتي با نام من و بعدها با خودم هم آشنا شده بود. با بنده تماس گرفت و با شور وشوق تمام گفت:_سلام كاك شهاب تبريك ميگم بالاخره روزنامهي آشتي را بعد توقيف منتشر كرديد_ ا ا ا مگه منتشر شده؟_واا مگر شما خبر نداريد؟مگه ممكنه؟_خوب چرا نباشه شده ديگه_ عجبا گفتم نه اسمي نه مطلبي از شما نبود ها يعني حتا در حد مشورت و .._بيخيال حالا بگو كيفيتش چطوره؟شكل و شمايلاش همچنان شكيل هست؟ عكسهاي با...