در شک و دودلی و کلافه گی گرفتاری و آزادی نیز چنان خودش را عزیز کرده است که حتا ممکن است ارزش خیانت را هم داشته باشد. بر لبه ی باریک و نازک شرافت و پستی. به ناگاه صدایی تو را به خود می آورد.صدایی از عمق و اعماق تاریکی دست های ات را می گیرد و تورا به خود می خواند.« چه ندی گه رام له شاران..... نهم دی که س وهک تۆ جوان بێ...بریندرام...بریندارم... 1». «آوازی در آن دامنه دوباره از نو عاشق ات می کند.... کودک ات می کند2 » یا دیوانه ات می کند. آوازی آشنا.... جواب اش را می دهی و در ادامه ی آواز او می...
فهرست محتوا
بی سرزمین تر از باد - برای احسان فتاحیان
برای احسان فتاحیان دیشب تا آخرین ساعات شب مشغول نوشتن گزارش آخرین خبر ها از وضعیت پرونده ی احسان بودم.با همان نیمچه خبر مجعول «احسان اعدام نمی شود» گریه کردم. با این همه هنوز آن ته های دلم خوشحال بودم که هنوز آن قدر شاعرم که برای زندگی گریه می کنم.اما این سرزمین هر روز به من یاد می دهد برای مرگ گریه کنم. درست مثل بامدادی که خبر اعدام «بهنود» را دادند. در مورد بهنود اندک بهانه ای بود. مادری داغ دیده و دل شکسته بود که بگوییم بر اثر غلبه ی خشم و داغ فرزند صندلی از زیر پای بهنود کشیده..در...
در یک سالگی وبلاگم به این جا آمدم
درست یک سال پیش در چنین روزی یعنی 21 شهریور ماه 1387 در ساعت 6:52 دقیقه ی بعد از ظهر اولین پست این وبلاگ را با نام «نوشتن اوج نا امیدی» در وبلاگ قبلی ام نوشتم. بعد از روزها و ماه ها دغدغه برای باز کردن یک وبلاگ با نام واقعی خودم، هم چنین همانطور که در همان یادداشت نوشتم به اصرار بسیاری از دوستان مبنی بر این که نوشتن در فضای اینترنتی حداقل فایده اش این است که مطالبت را برای همیشه قابل دسترس می نماید و بسیاری دلایل دیگر تصمیم گرفتم وبلاگم را راه اندازی کنم.اکنون 1 سال از آن...
هر دهه یک کشتار
1- سالهای آغاز انقلاب؛ کشتارهای سال 58و59 و 60 در کوردستان. ترکمن صحرا... این ها مهم نبود به هرحال یه سری کورد و ترکمن جدایی طلب بودند باید کشته می شدند.2-سال های پایان جنگ و آغاز سازندگی؛ کشتارهای 67 یا هامان اعدام ها که البته بازمانده ی اجرای ناقص همان کشتارهای 60 بود. این ها هم زیاد مهم نبودند. یک سری جوجه مارکسیست و منافق بودند که باید به سزای کافر بودنشان می رسیدند3- سالهای آغاز اصلاحات: سال77؛ کشتار23 نفر در یک روز در شهر کوچکی همانند سنندج، دوم؛کشتار نویسندگان و دگر اندیشان سیاسی....
برای امروز و برای تو (شعر از دوست خوب رسول یونان)
اگر مرا دوست نداشته باشی
دراز می کشم و می میرم
مرگ نه سفری بی باز گشت است
و نه ناگهان محو شدن
مرگ دوست نداشتن توست
درست
آن موقع که باید دوست بداری!
25/5/1388
شعری از دوست خوبم رسول یونان
میان آن همه اتفاق
یکی از دوستان چند روز پیش احوالم رو پرسیدگفتم: ای زنده ام هنوزگفت: وااااا خدا نکنه همیشه زنده باشی.. این حرف ها چیه که می زنی..گفتم: مگر ندا ها و سهراب ها و کیانوش ها و رامین ها و .. قرارشان را گذاشته بودند که بمیرند.نه باور کن به قول شاملو مردگان این سال عاشق ترین زنده گان بودند.. نه آن ها قرارشان بر زندگی بود و شهید شدند..این گونه است که این روزها گاهی حتا به زنده بودن خودم شک می کنم و یاد آن شعر سید علی صالحی می افتم:آیا میان آن همه اتفاقمن از سر اتفاق زنده ام هنوز؟!این روزها مرگ بیش...
مگر هم وطنی اتوبانی یک طرفه است؟!
بیست سال پیش در چنین روزی (13جولای 1989برابر با 22تیرماه1368)دکتر عبدالرحمن قاسملو و یاران اش برای حل مسئله ی کوردستان و به دعوت جمهوری اسلامی در وین پایتخت اتریش، به پای میز مذاکره دعوت شدند. مذاکره ای که هرگز نه انجام گرفت و نه به سرانجام رسید. زیرا چند نفر مسلح به جلسه ای که قرار بود غیر مسلح باشند ریختند و به فجیع ترین شیوه دکتر قاسملو و همراهان اش را ترور کردند و با این کار برگ خونین دیگری به تاریخ مبارزان راه آزادی افزودند. آن ها که برای آزادی شان ارزش قایل اند و برای آزادی مردمانی از هر...
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیافزود
درست از غروب تلخ ۲۲خرداد ماه و شاید بتوان گفت از عصر ۲۲خرداد ماه٬ که با تماس هایی که با برخی از دوستان که ناظرین صندوق رای ستادهای آقای موسوی و کروبی بودند٬ داشتم و حرف های شان بوی اتفاقاتی غریب می داد٬ دستم از نوشتن باز ماند. دیگر ناباورانه و گرچه می دانستیم قرار است چه اتفاقی بیافتد نشسته بودیم پای تلفن و خبر و سایت و... تا ساعت ۱۴روز۲۳خرداد که دیگر آب پاکی ریختند روی دستمان که هیچ٬ روی سرو صورت و هیکل و فکر و روح و همه ی ایده های نیم بندمان برای تغییرات نیم بند وآروزی اصلاح و...همان....۱-...
جان دادن برای"برداشت"
.....4_ آن چه باعث نوشتن این یادداشت شد. این بود که اتفاقاتی که در این مدت بعد از اعلام نتایج انتخابات روی داد.جدای از هر نوع نگاه دیگری این نکته را در بر داشت که مردمی که تا پای جان و به معنای واقعی تا پای جان در مقابل باتوم و چماق و شوک الکتریکی و گلوله و گاز فسفر و اشک و آور فلفل و... ایستادند، مردمی بودند که برداشت شان و احساس شان این بود که نتیجه ی رای آن ها این نیست که اعلام شده است. صادقانه و خالصانه به عنوان کسی که از روز اول شاهد شکل گیری اولین تجمع مردمی در نزدیکی خانه مان بودم شهادت...
از مشارکت در انتخابات هنوز خرسندم
من همیشه گفته ام که تحریم و یا مشارکت در انتخابات، تنها می تواند به صورت یک تاکتیک مورد استفاده قرار بگیرد و نه یک استراتژی. از همین رو نه همیشه و نه در هر زمان بر طبل مشارکت کوفته ام و نه همیشه و در هر حالی کوس تحریم را نواخته ام. آن که تحت هر شرایطی و با هر وضعیتی و با حضور هر کاندیدایی و هر برنامه و هر بی برنامه گیی دم از مشارکت می زند ، با آن که تحت هر شرایطی و با هر برنامه و شانسی و هر نوع کاندیدایی، تحریم را یگانه راه می داند ، هیچ فرقی باهم ندارند و به قول معروف"سپید و سیاه به یک منطق...