ترجمه ازکوردی تصویری از شهاب به روایت نقاشاثر:میم - نون نقاش کوردکه گفته ایم؟ فردا را تابلویی نسازیم ببخشیمش در طلایی یک کاغذ برای عشقی نامعلوم یا دختری **** _ اشکال ندارد این شعر را هم .. بنویسیم_ می دانم غروباغروب روباه ها و سوسک ها نمی گذارند خوابی به رنگ انسان ببینم اشکال ندارم گلم راضی به دیدن دفتر سپیدم کی نشده ای؟ ***نمی دانید ...
فهرست اشعار
جمهوری اعدام اسلامی ایران، شعری از شیرکو بیکس ـترجمه شهابالدین شیخی
متن سخنرانی شاعر بزرگ کورد شیرکو بی کس برای شهدای 19 اردیبهشتترور و اعدام ... دو مدال و دو نشانه ی آشکار و تعریف شدهی امروز روشنفکران و جوانان کوردستان هستند.همان نشان و مدالی که دیکتاتورها برای آخرین بار بر سینه ی قربانی های شان می زنند... آن ها در این خیال باطل اند که شاید ما را به سکوت وادرا کنند و مارا بترسانند و ما را گامی به عقب برگردانند..ما هم برای این که این این نشان را از آن طرف و از روی زیبایش بر گردنمان بیاویزیم با قلم نور تاریکی های آن ها را...
باد......
ترجمه از کوردی:با...بی قراری های "باد" راهرگز قراری نیستتنها باد اگر سفر کند و بوزدشاید بی قراری ها را به باد بدهد.... جلوی سفرهای باد را نگیرید.... گیر می دهد به شما خدامادر پیش از من سفر کرده ام بگو تا بادبرود..مادر باد هیچ وقت باد را نمی بردلینک کوردی: http://shahabaddinkurdi.blogspot.com/2010/05/blog-post.html
آواره ها سه شنبه ندارند...
ترجمه از :کوردیآواره ها..سه شنبه ندارند.... تمام روزهای شان.... شبیه یک روز بعد تعطیلی یا یک روز قبل تعطیلی است..... همه ی روزها یا تعطیل است یا قرار است تعطیل شود... آواره ها دوشنبه ندارند من که همه ی مرزهای کشورهای جهان را به مرزهای دستان کوچک تو فروختم از کدام سرزمین نداشته آواره شوم به جز دست های تو من در تبعیدگاه بی شبانه روز گیسوان...
بێ باوه شم یان خۆت یان شێعره کانت
بێ باوه شم یان خۆت یان شێعره کانت
ئه وه ئێوارهیهو و من له شهقامه کۆنه کانی ههولێر دا پیاسهم دهکرد. له پشته سهرم ههموو شتێک ههیه و بۆ جێ هێڵان و هیچیش، که من قهت وام نهزانیهوه دهبهسرێم به هیچه وه بێجگه له عهشق.عهشق به بنهماڵه کهم و بهو شوێنهی تێدا له دایک بووم و تێدا ژیام زیاتر عهشق بهو مرۆڤانهی که ناسیومن و ناسیومیانه. من بێجگه له مرۆڤ هیچم نیه و مرۆڤیش له ههر کوێ بم لهگهڵمن عهشق بهو ژنانهی که خۆشم ویستوون. سهفرو غوربهتێک پڕ...
خواب تو و جاده
دیروز هنگام سفر دست هایم را از شیشه ی ماشین بیرون برده بودم ..... شب هنگام تمام مسافران ِ جاده ای که از آن گذشته بودم خواب گیسوان زنی را دیده بودند آغشته به عطر بلوط 29 اسفند 1388
سبيل وچادر
له لای چەپی سمێڵی مەلیك مەحموودی حەفیدەوە بیر لە ئاسۆی وڵاتێك دەكەمەوە كە كەزیەی ژنەكانی بۆنی چارشێو نەداتترجمه:در گوشه ی سمت چپ سبیل ِملک محمود حفیدبه افق های سرزمینی می اندیشمکه گیسوان زنان اشبوی چادر ندهد..
خیابان،عاشورا،تهران
ما حادثه رااز لب های خیابان نوشیدیمما حادثه را بر لب های خیابانبوسیدیمما حادثه رااز قامت بلند خیاباندزدیدیم.6 دی ماه 1338
هه ڵپه ركێ (رقص کوردی)
من تبعیدی گل های پیراهن تو بودم.! برقص تا راه سرزمینم را از یاد نبرم من مرزها را گذشته ام ودر چین دامن تو جا گذاشته ام.. به ترنم اوراد انگشتان پای تو در رقص.... از گیسوانت کمی... بر شانه های خسته ی تاریخی ام جا بگذار... پی نوشت:1- دیشب دوستان این عکس را در فیس بوک منتشر کرده بودند.چندین بار خواستم شعری ترانه ی معروفی کردی برای آن بنویسم اما نشد. تا این که امروز صبح که از خواب بیدار شدم با دیدن دوباره...
گل و خار. ترجمه ی یکی از ترانه های شهرام ناظری
گوڵ وه خار ئاواز: شه هرام نازری شاعر:؟ مترجم: شهاب الدین شیخی یاره ب گریانم...دیده م... وینه ی ئه ور... دیده م وینه ی ئه ور ئازیز.. وههار گریانه... جه رگم که واوه..دیده م.. سهوداو بریانه... له سهر تا وه پا سیا بهرگمه... بێ دوس قرچه قرچ ..ئازیز.. ریشه ی جهرگمه... بی دوس قرچه قرچ دیدهم ریشه ی جه رگمه. نه ماندهن تاقهت دیده کهم... تاب و تهوانم... ئازیزم... عشق تۆ سوزان...چاوه کهم... مهغز...