فهرست اشعار

عشق در"اوین"

تقدیم به نیکزاد زنگنه و دیگر یاران دربندمان در اوینشاعر: فریدون ارشدیمترجم: شهاب الدین شیخیپنجره ای رو به بارانقلمی وروزنامه ای از جنس آفتاب.کلیدی اختصاصی  همبرای توبه جرم این"اَوین*"در"اِوین" محبوسم*: "ئه وین" یا (اوین با فتح الف) در زبان کوردی به معنای عشق است و ای تلخ باد این کام که با یک کسرهی ناقابل٬ به نام زندانی تبدیل می شود در شمال تهران که برای هر انسانی یادآور دربند بودن آزدای و آزادی خواهی است. از این رو برای این که شاعر در زبان کوردی از این جناسی که نمی دانم بگویم زشت است...

دوربین

یک دوربین عکاسی دارم با آناز مادرماز عشقوهمه ی شادی های زندگی که ندارم عکس می گیرمدوربین من امافیلم ندارد!خرداد ۷۷ پی نوشت: عاشق عکس و عکاسی بودم وهستم. در ۱۷-۱۸ سالگی توانستم یک دوربین زنیت۱۲۲ تهیه کنم. با آن از هر آنچه دستم و چشمم می رسید عکس می گرفتم. اما کیفیت این دوربین چنان نیست که بعد از گرفتن بیش از ۲۰۰۰ فریم عکس بتواند تو را ارضا کند به ویژه که شاپنس آن بسیار پایین است.از سوی دیگر این که هر هفته حداقل یک یا دو حلقه فیلم را به محل های ظهور و چاپ فیلم ببرم نیز هزینه ی بالایی...

رنگ مرگ

  رنگ مرگ   شاعر: شیرکو بی کس   مترجم: شهاب الدین شیخی         ای رنگ مرگ   هنگام! که می آیی، هنگامی که در آخرین سفر؛ همراه خود   چمدان پاره پاره ی قامت ام را و ....بقچه ی گره زده ی سرم را بردی!   هنگام! که در آغوش ات ریختم   هیجان ، رنگ های ام را دربر می گیرد   رنگ های ام به تو خواهند گفت:   او زمانی...... رنگ روح بود   در کالبد شعرهایی...

تشنه ایم به سان آب

ترجمه ی قسمتی از منظومه ی بلند سوگسرود حلبجه:شاعر: رفیق صابرمترجم:شهاب الدین شیخی.........برقي اين سرزمين نيم سوخته را   لحظهاي روشن ميكند.درختها ميان شبنم يخ زده شكوفه ميدهند.آوازي بلند جنگل را ميآشوبدآوازي بلند جنازهها را بيدار ميكندمراقب باش عزيزم! خودشانندبربريست ها و                           دله دزدها و       ...

سیاره ی زن

این هم ترجمه ی فارسی  همان شعرکوردی که در شب شعر ۸مارس خواندم٬متن کامل آن را در ادامه مطلب بخوانید من و درختدر پاییز بادیعاشقت مانده ایم....من و درختدر پاییز بادیعاشقت مانده ایمباران در حوصله ی پنجره ام وجیب هایم دانه دانه تومی شمارم.من و سرتاسر یک زندگی از 30 گذشتهبا برآورد گذشته امهنوز در این عصر چونان کهن ترین برزگرانعاشق زمین ام. :زمینانسان رابی طاقت تو وعاشق هم□آسوده ی مفهوم پرسه زدنی بی اماندر گلوی آفتابی انار برشته....این جا مردی با دانه دانه های حروف نام...

گزارش کاملی از شب شعری به مناسبت 8مارس

روز و دیروز و پریروزهایی  چند قبل و بعد ۸ مارس و روزهای قبل از آن را به بهانه های مختلف و کارهای متراکم مشغول. امروز در فکر آن برنامه ای و فردا برای آن یکی دعوتُ قرار بود در یکی از برنامه ها هم کمک کنی که به دلایل شغلی مقدس تنها بعد زا ظهر ها می توانی زندگی کنی. این یکی را کنسل کرده اند و آن یکی را معلوم نیست. چند برنامه از این برنامه ها با هم تداخل دارند و آدرس چند برنامه به دستت نرسیده. ساعت این یکی را اشتباه گرفته ای و روز آن یکی دیگر را.اگر به این یکی بروی و به آن یکی...

مرگ

نزدیک تر بیا مرگ ! خواهر خوباز هم آغوشی من و تو طفل حرامی جز جهنم زاده نخواهد شد نزدیک تربیا......

زمانی که کودک بودم( شعری از شیرکو بی کس)

یادواره هایی از کودکیشعر:            شیرکو بی کسترجمه:   شهاب الدین شیخی1-زمانی که کودک بودمدست چپم دلش می خواست ،مثل دستِ کودک خوش لباس  همسایهمان ،ساعتی در خود بپیچدبهانه می گرفتم،مادرم ناچار روی مچ دستم را گاز کوچکی می گرفت،با رد ِ دندان های اشساعتی برایم میساخت آه! که  چه قدردلخوش بودم ....2-زمانی که کودک بودمتمام خوشبختی یعنی،در حمام پشت کاسه  ،کفِ صابون را  فوت کنمچراغی با حباب های قرمز وسبز...

کسوف؟؟

تو کودکی شرور ومن پیر مردی دورتونه نشسته در چادر ماه ومن دراز کشیده در تاق ِ آفتاب نزدیکتر اگر میآمدیکسوف می شد واز تابیدن بر این جهان بیهودهراحت می شدم.۲۸بهمن ۱۳۸۷

اگر

تو کودکی شرور ومن پیرمردی دورتو ننشسته در چادر ماه ومن دراز کشیده بر تاق آفتاباگر نزدیک تر می آمدیکسوف می شد واز تابیدنبر این جهان بیهودهراحت می شدم

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©