فهرست محتوا

اعتراف

عاشق ات نبودمتنها برای این که خرمالو های حیاط همسایه مان را برای ات بدزدمدوست ات می داشتم

سفر

خودم را در کوله پشتی ام می گذارمسفر را به کفش هایم می دوزمجاده جای دوری نیست.می روم

جاذبه

ترجمه از کوردیمن مراعات احوال  شما را می کنم خانم ! وگرنه! زمین هیچ جاذبه ای ندارد وگرنه!روزی این کره ی زمین را که حالا سال هاست بر گردن من می چرخد منفجر خواهم کرد !مطالب مرتبط:شعرهای منشعر به زبان اصلی:گۆرانیه کانی نیشتمانی به ڕوو

پاسبان ها هرگز شاعر نخواهند ماند

من شاعر ترینِ آدم بودمو قتی زمین و بهشتتنها جای حوا و چند فرشته ی نادان بودگندم زهر نوشتن بود و گفتن طعم سیبسفر نام دختری بود که به حوا خیانت کردمهبوط حاصل هم آغوشی حرام من و سفر بودو من آدم شدم؟!هیچ کسمثل من عاشق نبودبه درک من مثل هیچ کس آدم نبودممن آدم و فرشته و شیطان بودنم را به یاد ندارماما بیا و گزینه ی توقف و تقاطع را از این خیابان بر داریممن چراغ ها را روشن نکرده ام که خاموش کنمسرعت این غذای سریع به حجم عاقلانگی ام سُس آگاهی می ریزدو کاشمن «عَلّمَ اسماءَ کُلَّها۱» نبودمچربی این...

خانم پرتقال....

دلم هوای تسبیحات باران و سجاده گشودن پرتقال را               می خواهدگمان مبر این انار ِ پاشیده بر کنار و پیشانی خیابانطعم خون را از چشمان دختریاز یاد برده استکتاب های مقدس را فرو بیاور در آغوش امبه اندوه و  کوری ِ خفاش ها فکر کنییا از نفس های بریده ی زنی پیردر ضربه ضربه های باتوم هایی سبز و اکنون آغوشی که از نمازِِِ ِ پستان های ات مقدس تر فردا را لبریز پنجره خواهد کردسلام خانم پرتقال !شما شناسنامه ای...

حاملگی سیاست از رییس جمهور

ترجمه ی آخرین شعر کوردی من۱- یا باران..... یا سرزمین..... یا عشق طی کردن راه..۲-یا...۳- حاملگی سیاست از رییس جمهور.....ترجمه ی آخرین شعر کوردی من۱- یا باران..... یا سرزمین..... یا عشق طی کردن راه..۲-یا...۳- حاملگی سیاست از رییس جمهور یا حضرت خیابان!از قامتم صعود کن بلند و درازدراز تر از قامت این دود سیگار رو به سوی سقف اتاقمیا حضرت پنجره!پهن بشکاف بر نفس های آخر دم مرگمپهن....پهن...پهن به پهنای قبر پادشاهان باستان..یا حضرت اتوبوس!لولای زانوانم را ... چرخان بپیچانتا هرچه روده هایم بپیچد در...

از خواب‌های خیس من..

از خواب های خیس ِ من       نارنجی ِ باران   می چکد بر   پیراهن ِ زنی   که قلبش ریتم ِ خیابان را به هم می ریزد

طلوع

تنها من و آن ستاره ی صبحگاهی ِ خواب آلود_که از کاروان شب جا مانده_می دانیم طلوع اتفاق خوشایندی نیست.لینک مربوط:شعرهای من   

دوربین

یک دوربین عکاسی دارم با آناز مادرماز عشقوهمه ی شادی های زندگی که ندارم عکس می گیرمدوربین من امافیلم ندارد!خرداد ۷۷ پی نوشت: عاشق عکس و عکاسی بودم وهستم. در ۱۷-۱۸ سالگی توانستم یک دوربین زنیت۱۲۲ تهیه کنم. با آن از هر آنچه دستم و چشمم می رسید عکس می گرفتم. اما کیفیت این دوربین چنان نیست که بعد از گرفتن بیش از ۲۰۰۰ فریم عکس بتواند تو را ارضا کند به ویژه که شاپنس آن بسیار پایین است.از سوی دیگر این که هر هفته حداقل یک یا دو حلقه فیلم را به محل های ظهور و چاپ فیلم ببرم نیز هزینه ی بالایی...

سیاره ی زن

این هم ترجمه ی فارسی  همان شعرکوردی که در شب شعر ۸مارس خواندم٬متن کامل آن را در ادامه مطلب بخوانید من و درختدر پاییز بادیعاشقت مانده ایم....من و درختدر پاییز بادیعاشقت مانده ایمباران در حوصله ی پنجره ام وجیب هایم دانه دانه تومی شمارم.من و سرتاسر یک زندگی از 30 گذشتهبا برآورد گذشته امهنوز در این عصر چونان کهن ترین برزگرانعاشق زمین ام. :زمینانسان رابی طاقت تو وعاشق هم□آسوده ی مفهوم پرسه زدنی بی اماندر گلوی آفتابی انار برشته....این جا مردی با دانه دانه های حروف نام...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©