طلوع
تنها من و آن ستاره ی صبحگاهی ِ خواب آلود
_که از کاروان شب جا مانده_
می دانیم
طلوع اتفاق خوشایندی نیست.
لینک مربوط:شعرهای من
ارسال شده توسط admin در س., 05/19/2009 - 19:18
farsi

تا کنون
4 دیدگاه
برای این پست ثبت شده است
ر (تایید نشده) 1388/5/5
ارسال شده توسط ر (تایید نشده) در د., 07/27/2009 - 03:55
حذف نمره.........
- پاسخ
بهروز فاتح (تایید نشده) 1388/5/5
ارسال شده توسط بهروز فاتح (تایید نشده) در د., 07/27/2009 - 03:55
کوتاه و زیبا!
- پاسخ
يانو (تایید نشده) 1388/5/5
ارسال شده توسط يانو (تایید نشده) در د., 07/27/2009 - 03:55
"زندگي ديگر ناممكن شده است.وطن ديگر غير قابل تحمل است.تاوان هر آرامشي را كه پيش از اين در آنها داشته ايم از رهگذر خيانتي كه دانايي به ما كرده است بايد بپردازيم."<br />تئودور آدورنو×اخلاق صغير<br />زيبا بود.
- پاسخ
سمیه (تایید نشده) 1388/5/5
ارسال شده توسط سمیه (تایید نشده) در د., 07/27/2009 - 03:55
خیلی خیلی شعر قشنگیه این شعر. من واقعا لذت بردم ازش. چطوری بگم چقدر قشنگ بود؟؟؟؟؟
- پاسخ