تاملات

لطفا فیلم بوسهی دو انسان در آسانسور را که منتشر شده، نه نگاه کن نه تکثیر کن. ریپورتش کنیم تا حذف شود.

لطفا دست نگه دارید!!!!!لطفا فیلم بوسهی دو انسان در آسانسور را که منتشر شده، نه نگاه کن نه تکثیر کن. ریپورتش کنیم تا حذف شود.پیش نوشت:مهم این است که تفکری وجود دارد که بر این باور است که حق دارد وارد زندگی خصوصی مردم شود. مهم این نیست این تفکر مربطو به وزیر یک دولت استبدادی است یا مربوط به کسانی که به گمان خودشان مخالف چنین حکومت استبدادی هستند. آن وقت هیچ امنیت و تضمینی وجود ندارد که همین تفکر که امروز مدعی اپوزیسیون بودن است فردا که به قدرت رسید همین تشخیص را ندهد در مورد دیگران و مخالفاناش که...

او از تو «جواب» میخواهد.

سوال میپرسد. از وقتی که کتابت و نوشتن به شیوهای جدی میان انسان تبدیل شده است سوال را دیگر شفاهی نمیپرسد. بلکه سوالشاش را مینویسد. روی برگهای معمولی گاهی  با آرم مشخص مینویسد. سوال را تحویل تو میدهد. تو جواب میدهی برگه را میگیرد. دوباره برگهای دیگر با سوالی دیگر به تو میدهد. بدون اینکه کاری داشته باشد  که تو در جواب سوال قبلی چه  نوشتهای. این سوال را هم جواب میدهی برگهی قبلی را با سوالی دیگر بدون ارتباط با سوالی که در همان برگه هست، به تو میدهد و ازت میخواهد  که باز هم به این...

نوشیدن قهوه از طعم تن ات

قهوه از دید من ویژگی منحصر به فردی دارد. قهوه نه نوشیدنی سرد است که آن را سر بکشی. و نه چای است که قند پهلو باشد و عدهای بخواهند آن را لبسوز بنوشند. قهوه همانطور که درستکردناش لِم خاصی دارد، نوشیدناش نیز آدابی دارد. قهوه هورت کشیدنی نیست. قلُپ قُلپ نوشیده نمیشود. قهوه نوشیدنیاست که  باتمامی حسهای آدم سر و کار دارد. با حس چشایی، با حس بویایی از عطر قهوه مست میشویم  و  قهوه شاید یکی از معدود نوشیدنیهایی باشد که انسان موقع خوردناش بیشترین نگاه را به آن میکند. آنقدر که ما به فنجان...

خیابانهای سرماخوردگی

روز دوم وقتی از خواب بیدار شد. عرق سرد شده بر سینهاش را زیر آن پولیور گرمی که پوشیده بود بر سینههایاش احساس کرد. همهی شواهد مهیای یادآوری یک خاطرهی خوب عاشقانه است از خواب بیدار شدن و عرقی که بر جناق و گودی سینه جا خوش کرده و حالا با هوای بیرون پتو سردی را بر سینه مینشاند. شبیه سردی چسپاندن یک بطری نوشیدنی سرد به پوست گونهها در یک تابستان داغ و عرق کرده، شبیه لمس گونههای سرما چشیدهی دلبری نازک بدن، در یک زمستان سرد. در خیابان یک سرزمین غریب. همهی این یادآوریها فایده ندارد و این عرق سرد...

فارسی را چگونه آموختم

بعد از هجرت و فترتی چند ماهه در گروه خوب « حلقه‌ی گفتو گو»ی وبلاگ نویسان، وقتی باز گشتم و بحث بر سر این بود که این عضو همیشه خاطی و همیشه دیر نویس،در گروه بماند یا نماند، نظر دوستان  خطاپوش این بود که همچنان یارگروهشان هستم و مهدی جامی  گفته بود به او هیچ نگویید « بگو قلم به دست بگیر و بگو فارسی از کجا یا چگونه آموخته‌ای». با بازگشتم متوجه شدم که موضوع  حلقه‌ی گفت و گوی وبلاگی این است که « روزنامه نگاران فارسی از کجا آموخته‌ا‌‌‌ند». برای من که فعلا وهمچنان در فترت فعالیت...

آرامش آبی

حسی شبیه حس رنگ«آبی» دارم. این روزها شاید جزو سختترین و بی ثابتترین روزهای زندگیمن است. روزهایی که هیچ نقطهی روشنی جلوی رویم نیست که بگویم در حال حاضر دارم اینکار را میکنم که مثلا حالا موفق یا ناموفق نتیجهاش میشود فلان چیز. روزهایی که نامهربانانهترین چهرههای دوستانم را تجربه کردم. روزهایی که به تنهایی و با مخالفت تمامی اطرافیانم، از دوستان صمیمیام گرفته تا خانوادهام ، تصمیم گرفتم بلند شوم از آن زندگی که لحظه لحطه داشت من را ویران میکرد. تنهایی یک سال و نیمهی تقریبا مطلق، آن هم بعد از آن مهاجرت...

عشق یا عشق

بین «نهاد خانواده» و « زندگی زوجی» تفاوت میگذارم. درسته هر دو زوج هستند اما مثل قضیه دو بیتی و رباعی است. دوبیتی به هر شعری گفته میشود که دو بیت باشد و ترانه و چهار پاره و خود دو بیتی و رباعی هم شاملش میشود. اما «رباعی» به یک نوع از دو بیتی گفته میشود. که بر وزن «لاحول ولا قوت الا بالله»است. یعنی تنها زمانی میتوان آن را « رباعی» نامید که  هرکدام از مصرعهایش بر این وزن باشد.نهاد خانواده حتا اگر بر اساس عشق اولیه و یا عشق دراز مدت شکل گرفته باشد. نهادی است بدون شک قراردادی برای...

دارم[...] مادرم میشوم

دارم [شبیه] مادرم میشومدیروز یا پریروز بود. از خواب که بیدار شدم. وقتی دست و صورتم را میشستم به سن و سالم فکر کردم و نمیدانم چرا  با آنکه منکه تصاویر زیادی از چهرهی مادرم را به یاد ندارم. احساس کردم دارم شبیه مادرم میشوم. دارم شبیه سن و سال مادرم میشوم. سن و سالی که مادرم من را به دنیا آورد و دو یا سه سال بعد از آن، من را تنها گذاشت. مادرم مُرد و من تمام زنان جهان را از کودکی تا به امروز یک بار زندگی کرده بودم. تمامی زنانی که سن و سالشان شبیه سنی بوده که من ناخودآگاه از مادرم به یاد داشته...

در باب اصطلاح مرسوم« ما ایرانیها»

احتمالا مردم جامعهی ایران این واژه را بسیار به کار بردهاند. احتمالا خودش ما یکی از آنها هستید احتمالا خود شما یکی از منتقدین به کار بردن این واژه هستید. احتمالا گاهی میگویید اولا که جمع بندی کردن همه در یک کاسه درست نیست. اصلا علمی نیست. احتمالا به کسی که میگوید « ما ایرانیها» فورا بهش میگویید ببخشید حضرت عالی خودت کجایی هستید؟  اما چرا همهاش میگویند و میگویید و میگوییم ما ایرانی ها. یک دلیل آشنا و کمتر مورد اشاره قرار گرفته اش این است که ایرانی ها غیر از خودشان کسان  دیگر و جوامع...

گریه از گلو

اشك رابطه ى مستقيمى با گلوى انسان دارد. به اعتقاد من پزشكان خوب بررسى نكرده اند وگرنه مركز فرماندهى اشك در گلوى انسان است. هرگاه را گلوى آدمى گرفته شد اشك انسان ناخودآگاه جارى مى شود. همان گونه كه چيزى در گلو مى پرد و راه گلو را مى بندد. قدرت دلتنگى اى كه راه گلو را مى گيرد، از حبه قندى كه در گلو مى پرد بيشتر است. چه اگر چيزى در گلو بپرد ممكن است يكي دو قطره اشك در چشم برويد اما وقتى بغض را گلو را گرفت پهناى صورت انسان را اشك فرا مى گيرد. و بغض رابطه ى دقيقى با دلتنگى دارد. دلتنگى يك حالتى است...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©