تاملات

هفت قانون طلایی زندگی و کلاس زبان آلمانی

معلم كلاس زبان گفته بود براى يك تمرين كه توى كتاب هست، هركس بر اساس ايده و افكار خودش،«هفت قانون طلايى» براى زندگى بنويسيم. اين كه اين تمرين چقدر سخت بود و چقدر پيدا كردن كلمات و اصطلاحات دشوار و بعد نوع جمله بندى هاى پايه و پيرو، چقدر سخت بود مهم نبود. مهم آنچيزى بود كه امروز وقتى جملات بقيه را شنيديم. اولين جمله را "لوكا" اهل ايتاليا، با ريش نيمه و نا تمام و آن عرض شانه پهن، اما استخوانى، داوطلب شد كه بخواند :" انسان نبايد سكس كردن را هيچ وقت متوقف كند". كلاس خنديد همه كف زدند آندرئا دخترى...

رفتگانی که نرفتیم و نرفتگانی که رفتند(اگه یه روز بری سفر)

اگه یه روز بری سفر.......ما از اون جنس آدمهایی هستیم که بالاخره یه روز می ریم سفر و شاید دیگر هیچ وقت برنگردیم. حتا اگر خودمان هم نمیخواهستیم. حتما اتفاقی برایمان خواهد افتاد که ناگهان هم خودمان و هم  دیگران ما را در جایی از آن دوردستها خواهند دید. ما از همین جنس آدمهایی هستیم که ،درست در قهوهخانهای دوردست و دورجا، پشت یک میز مندرس و کهنه مینشینیم  و حالا دیگر غبار پیری دارد نه تنها بر رخساره و موها که بر تک تک اعضای بدنمان همچون کمر و استخوان و زانو خوش نشستهاست،. روبه به رویمان...

من از هیچ نمیترسم جز دروغ

من آدم ترسویی نیستم. در واقع جنس ترس رو خوب نمیشناسم. بیشتر ترسهای عمومی بشر رو حتا تجربه نکردم. مثل ترس از تاریکی، ترس از ارتفاع، ترس از آب عمیق، ترس از پریدن، ترس از جنگ گلوله و بمباران ...ترس از مکانهای ناشناخته.. همهاش را تجربه کردهام بدون آنکه بدانم که چرا دیگران میترسند. مثلا در جرگهی بمباران یادم هست در خیابان راه میرفتم. به دویدن مردم نگاه میکردم. وقتی بچهای بودم که باید دستم رامیگرفتند به همراه خواهرانم به عنوان این که نترسند از جاهای تاریک رد میشدیم. حتا ترس از مار و برخی حیوانات وحشی...

هممادری به جای واژهی نامادری- به مناسبت ۸ مارس۲۰۱۳

نخست:خواهر بزرگم ۱۷ سالشبود ازدواج کرد. خواهر بزرگم بعد از فوت مادرم، با اینکه در یکی دوسال اول همسر برادرم که در حمله و لشکر کشی جمهوری اسلامی ایران به کوردستان شهید شد، حکم بزرگتر داشت و خیلی هم در حقام مادری کرد، اما خواهر بزرگترم که در ۱۷ سالگی ازدواج کرد، بیشتر برای من طعم مادر داشت. وقتی ازدواج کرد، روز عروسی، خواهر زادهی دامادمان که همکلاسی من بود ازم پرسید موقع بردن عروس خانوادهی عروس گریه میکنند تو هم گریه میکنی؟ گفتم نه چرا گریه کنم. اما راستش وقتی سوار ماشین شد و رفت من گریه کردم. نه...

لبخند بزن یحیی

من یحیی گل محمدی را دوست میدارم. نه !صبر کنید قضیه فوتبالی نیست. درست است که من اهل فوتبالم و اتفاقا در بین باشگاههای ایرانی طرفدار استقلال و در بین باشگاههای جهان طرفدار بارسلونا. اما علاقهی من به یحیی گل محمدی بازیکن سابق و مربی حال حاضر باشگاه پرسپولیس هیچ ربطی به فوتبال ندارد. بلکه قضیه عاشقانهاست. باز هم اشتباه نکنید. متاسفانه :) دوجنسگرا نیستم و علاقهی عاشقانهی من ربطی به روابط دو همجنس و اصلا ربطی خود یحیی ندارد. من عاشق زنی بوده و هستم که بی محاباترین رابطهی عاشقانهی جهانم بوده و هست....

آنها هیچ کس را دوست ندارند.

آنها فاشیست نیستند. راسیست نیستند. هوموفوب نیستند. اسلام فوب نیستند.مرتجع نیستند. قومگرا نیستند. توتالیتر نیستند.بلکهجمع زیادی از آنها یا حداقل طرفداران آنهاو یا هم جبههایهای آنها از نوشتهها و یاداشتها و استاتوسها و کامنتهایی که ناظر به «حقوق مردم» باشد میرنجند. آنها همانهایی هستد که علیه حقوق انسانها بیانیهی جمعی می دهند. علیه هم وطنانشان بیانیه جمعی می دهندو مردمان کشور رو گروه و گروه به جاسوسی و اجنبی پرستی و خیانت و ارتباط با بیگانگان و پول گرفتن از آمریکا و اسراییل و حتا صدام حسینی که در...

تور کردن دختران زیبا و پولدار و مبارزهی طبقاتی سیاسی اصلاح طلبانه و انتخاباتی

نخست: یکی از کارهایت و برنامههایت به عنوان مبارزه در گروه ما این است که دختران زیبا و پولدار رو باهاشون دوست میشوی.یعنی دوست دخترهات باید زیبا و پولدار باشند و این گونه به واسطهی خودت وارد گروه ما میشوند. این را همان کسی بهش گفته بود که تقریبا نقش فرماندهی و مدیریت گروه رو به عهده داشت.پرسیده بود. خوب مگر ما چپ نیستیم. مگر ما برای طبقات زیر دست جامعه مبارزه نمیکنیم. مگر ما نباید علیه بورژوازی و طبقهی مسلط و حتا نگاه زیبایی شناسهی اروتیسم مدار باشیم.گفته بود: ما باید این «دختران پولدار را تور...

غمگینی شجاعت و مسروری وقاحت./ در باب سوال خبرنگار زن از احمدی نژاد

احتمالا بارها و بارها برای ما پیش آمده است که در طول دوران ۸ سالهی ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد( که همچنان چهارسال دوم آن کودتایی و جعلی و غیرقانونی است)، که از خود بپرسیم واقعا یکی میان این همه خبرنگار و روزنامه نگار نیست خیلی آرام و درست و منطقی بلند شود و چهارتا سوال اساسی و درست و حسابی از واقعیات جامعه و سیاست و اقتصاد دولت از احمدی نژاد بپرسد. در این ویدئو خبرنگار زن خبرگزاری مهر(معصومهی حاتمخانی) در بهترین فرصت ممکن  و در یک مصاحبهی تلویزیونی، آرام  وبی سر و صدا و بدون ژستهای...

خارج نشین شدن

حالا دیگر ناخودآگاه زبالهها را در کیسههای جداگانه میگذارم. زبالههای کاغذی، زبالههای پلاستیکی و نهایتا زبالههای قابل بازیافت. چند وقت پیش در یکی دو تا از سایتهای شبیه آمازون و دیگر سایتهایی که امکان خرید اینترنتی هست عضو شدم. حالا دیگر برای سفرم از قبل برنامه میریزم و پروازهای ارزان قیمت را همیشه رصد میکنم.حالا دیگر مسابقات فوتبال را از لب تاپ ۱۳ اینچیم و در کادری حدود سه پنجم این ۱۳ اینچ میبینم. حالا دیگر با اسکایپ و تلفن ارزان قیمت ماهی یا دو ماه یک بار با خانوادهام تلفنی حرف میزنم. حالا دیگر...

روابط فست فودی و پیتزای قرمه سبزی

اعتراف میکنم ویژگی بدی در خودم دارم مدتی است مشاهده میکنم. ویژگی که اگرچه اسمش از خود « تعریف کردن نیست» اما یک جوری «خود را تعریف کردن» است.  اعتراف میکنم  که من همیشه از این که در یک قالبی بگنجانم خودم را یا گنجانده شوم، گریزان بودهام از این که ویژگیهایی را به عنوان ویژگی برای خودم در نظر بگیرم گریزان بودهام و شکل بی شکلم را که بسیاری اوقات حتا خودم را متعجب میکرد دوست داشتم. اعتراف میکنم زمانی ساعت ۸:۴۵ بعد از ظهر یک هو ساکی پر از لباس و کتاب و دفتری برای نوشتن و واکمنی برای...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©