يكى دو نگاه ميان سه يا چهار حركت رد و بدل شد. لبخندش را كه هميشه براى غريبه ها به لب داشت، به زن جوان هم بخشید و او هم نوشيد و نيوشيد شايد. دست هاى باريك و بلندش را دراز كرد و دست هاى آن مرد هميشه دست از پا درازتر را گرفت. این دست از پا درازتر کمی واقعی بود، دوستانش در باشگاه والیبال به او میگفتند. زیرا انگشتان دستاش نسبت به هم قدهایش چند سانتی بالاتر از انگشتان آنها میایستاد. دختر با فشار انگشتانش به دور انگشتان دست مرد، او را به سوى خود كشيد. مى دانست مرد زياد زبان بلد نيست...
فهرست مطالب فارسی
موقعیت را در خودت بگیر نگذار موقعیت تو را در خود بگیرد
اگر به عنوان به عنوان يك نوزانده، براي حضور در جمع نوزاندگان يك اركستر براي اجراى زنده ى يك اركستر درست هنگام اجراي كنسرت به روى سن دعوت شدى، (حتا اگر خودت نيز باور داشته باشي در اندازه ى چنين اركستر و كنسرتي .. نيستي) وقتي مجبور شدي آن بالا بروى، ديگر وقتى آن بالا هستى و در جمع نوازندگان ، حتا اگر سازت ناكوك بود، يا شكسته بود، به فكر درست كردن ساز، عوض كردن ساز و بهتر نواختن... نباش...كنسرت و اركستر در جريان است پس بنواز و به بخشي از كنسرت و اركستر تبديل شو.. حتا اگر سازت شكست چنان باش كه خودت...
زندگی عمومی
وقتى بي در كجا مى شوى. وقتى از همه چيز و همه كس مى برى يا شايد همه چيز و همه كس تو را مى برند. يك نقطه هست براي قطع همه چيز . در چنين موقعيتي آن نقطه را پيدا كردن و آن را شبيه يك دكمه ى انفجار فشار دادن تو را دوباره از دايره ى زمان و مكان پرت مى كند. ديگر بى كَى و بى كجا مى شوي. حتا اگر خانه ى دوست رفيق فاميل و غريبه باشي باز هم سهمى از يك «عموميت» هستي. چون هر عموم ديگرى نيز مى تواند و مى توانست در موقعيت تو باشد. تو بخشي از زندگي عمومي همگان مى شوي.همگاني كه در موقعيت هاى ديگر يك «يكان زيست...
عشق نوشت..عشق حاصل حضور عاشق است
من همان موقع که این شعر آقای عباس معروفی عزیز را خواندم برخلاف آقای معروفی گفتم « هرجا که تمام شد اسمش را میگذاریم آخر خط تو». از دید من و شاید به باور عین القضات اگرچه عشق در قبضهی قدرت معشوق اسیر است و بر جان عاشق امیر» اما واقعیت و حقیقت حضور عشق بسته به حضور و حقیقت عاشق است. اگر جایی عشقی تمام شود حتا اگر توسط معشوق هم تمام شود و یا بر اثر هیچ چیز دیگر این عاشق نیست که آخر خط است این آخر خط معشوق است. دیگر اوست که معشوق نیست. دیگر اوست که در خط عشق نیست.... و دایرهی دورا دورادور عشق...
رۆژ باش رۆژئاوا... قامیشلی به دست مردم کورد آزاد شد...
قامیشلی را بیشتر و پیشتر، در مقالات سیاسی و تاریخی در مورد کوردستان اسمش را شنیده بودم و یا گاهی در ترانهها و سرودهای خوانندگان و آوازه خوانان کورد.اما اولین بار وقتی اسم قامیشلی برایم معنایی دیگر یافت سال ۱۳۸۳ بود زمانی که سردبیر بخش فارسی روزنامهی کوردی ـفارسی آشتی، بودم.در مارس ۲۰۰۴ در ورزگشاه فوتبال شهر قامشیلی متاسفانه برخوردهای نژاد پرستانهی بین طرفداران تیم فوتبال عربی و تیم فوتبال شهر قامیشلی به وجود آمده بود. آن زمان زمانی بود که از این طرف حکومت صدام در کشور عراق شکست خورده بود و...
من و دارگُل - فراموشی
دارگُل وسط بحث و گفت و گوی وطن چیست؟ پرسید: یعنی آدمها وطنشون رو فراموش میکنند؟گفتم: گمان نکنم....بعد همان طور که ایستاده بود کنار کتابخانه و یکی یکی کتابها را از کتابخانه بر میداشت و دوباره سر جایش میگذاشت برگشت سمت من وگفت :چه کسی بیش از همه از فراموش شدن میترسه؟گفتم : پروانه....پرسید: پروانه؟؟!! و سرش رو خم کرد ودر همان حالت نگاه داشت....من سرم به پایین بود و ادامه داد ...اون هم دوست دخترت بوده؟ عاشقش بودی؟ عاشقت بوده ؟....گفتم: نه پروانه نام دختری است در رمان« غروب پروانه » نوشتهی بختیار...
تامل و پرسشی در بارهی واگذار کردن خیابان به نفع دغدغهی معیشتی و لذتجویی
آیا درست است که ما هم یک جوری به خواستهی حاکمیت تن بدهیم و حواس و هیجان عاطفی مردم رو از سوی جریان سیال سیاسی که در جریان بود کم کم به سمت مسائل اقتصادی و مسائل اخلاقی ببریم. آیا این خود خواستهی یک حکومت استبدادی نیست که وقتی میخواهد پایههای حاکمیت خود را در بحران « به شکاف رسیدن» به تثبیت فاشیسم برساند مسئلهی اصلی مردم را به معیشت و لذت برساند... حاکم در طول این فرایند سعی میکند با تحت فشار قرار دادن وضعیت معیشت و وضعیت لذت تولید وضعیت اسنثنایی کاذب کند... حاکم در بازار ارز و سکه و...
نامش را تکرار کن..محمد صدیق کبودوند
میدانید آن زندانی سیاسی که در حال حاضر ۲۶ روز است در اعتصاب غذاست اسمش چیه؟ میدانید کسی که پنج سال در زندان به سر میبرد و در این پنج سال حتا یک ساعت مرخصی نداشته چه کسی است؟ میدانید این شخصی که در حال حاضر پنج سال زندانی بدون مرخصی را میگذارند و ۲۶ روز اعتصاب غذا را میگذارند فرزندش به بیماری سختی و حتا ممکن است لاعلاج دچار شده است کیست؟ میدانید همین انسان یکی از اولیهترین سازمانها ونهادهای حقوق بشری را در کشوری که حقوق بشر به صورت سیستماتیک از سوی دولت و ملتش زیر پا نهاده میشود تاسیس کرد کیست؟...
گفت و گوهای من و دار گٌل- چهار- عشق و امید
دارگل گفت : پير مرد!!.. چرا ديگه عاشق نخواهى شد اونم هيچ وقت هيچ وقت....بعد مكثى كرد سرش رو از سمتى كه رو به پنجره بود برگرداند و نگاهم كرد و گفت مى دونم پير نيستى، مى دونم بيش از آنكه پير باشى پُر هستى اما با همه اين ها، هربار بهت مىگم پير مرد، هرى دلم مى ريزه از دو جهت يكى اينكه از دارگُل ناراحت نشي دوم اينكه نكنه واقعا يوهويى پير بشى..گفتم: نه از دارگل ناراحت نمي شم. از پيريم هم. تازه تو خيلى شيرين مى گى پير مرد.. دارگُل خنده اش گوشه ى لبش مى دود و سوالش را تكرار مىكند...
سبز از همان خیابانها -گزارشی پژوهشی از تمامی راهپیمایها و اعتراضات جنبش سبز
این گزارش سال پیش و به پیشنهاد « روز آنلاین تهیه شد و قبلا در این لینک منتشر شده بود. اما اکنون به مناسبت سومین سالگرد جنبش سبز در وبلاگ خودم منتشرش میکنم.چکیدهدر پی اعلام نتایج دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران، مردمی که به نتایج اعلام شده معترض بودند به خیابان آمدند و با شعار سادهی "رای من کجاست" اعتراضات و راهپیماییهای خود را شروع کردند. این اعتراضات اولیه با واکنشهای سرکوبگرانه روبهرو شد. اما یک هفتهی اول و در روزهای ۲۳ خرداد، ۲۵ خرداد، و ۲۷ خرداد، و ۲۸ خرداد، جمعیتهایی نزدیک و...