«زندان من اتاقی بود در دوردستترین نقطهی دنیا، یک اتاق کوچک میان دریایی از شن... اتاقی کوچک در محاصرهی زمین و آسمان. جدا افتاده از جهان، آن سوی آن سوی سرزمین، جایی که خدواوند انسان را فراموش میکند.، جایی که زندگی تمام میشود و مرگ آغاز میشود. جایی که شبیه یک سیارهی خالی از سکنه بود. مرا تنها گذاشته بودند. در مدت بیست و یک سال یاد گرفتم که با «شن» سخن بگویم، تعجب نکنید اگر بگویم بیایان پر است از صدا، اما انسان نمیتواند به طور کامل یاد بگیرد که تمام آن صداها را...
فهرست مطالب فارسی
پاسخ به نامهی بزرگترین برادر بزرگ دنیا»
«عزیزومهربانم شهاب پاره جانم: به یاددارم داری درگذشته ای نه چندان دور ودرچنین روزی یاشبی به همین مناسبت درمیان جمعی ازدوستان عبارتی کوتاه راهدیه تولدت کردم وگفتم وبرایت نوشتم:"پای افزاری ازچرم ازبلاد روم برایت آورده ام تاپای...........". میدانستم پاهای بی قرارت قرارایستادن ندارند اما اعتراف می کنم نمی دانستم بی قراری فقط ازپاهای تونیست،نمی دانستم گوناگونی بی قراری ها اینگونه شتابان "بی درکجا" به سراغت وبه سراغم می آیند.راستی چرا"بی درکجا"،توکه عاشق باد بودی ،یعنی حرکت و وزیدن. همیشه بندکفشهایت...
منتظر ماندن برای دخالت خارجی، یا اقدام برای تغییرات داخلی
وضعیت ایران در حال حاضر در بی سابقهترین شکل تاریخ سیاسی خود است. اسفبارترین موقعیت اقتصادی که تنها میتوان به دوبرابر شدن قیمت طلا و نیز پایین آمدن ارزش پول ملی تا حد نصف، در طول چهار ماه. استبداد سیاسی به تمام معنا، کودتای انتخاباتی که دو سال پیش انجام گرفته و هنوز که هنوز است ، فعالین سیاسی و مطبوعاتی به گروگان گرفته شده، در زندان هستند. سیر بازداشتها هم در این دورهی نزدیک به نمایش انتخاباتی مجلس، دارد اوج میگیرد. بی فعالیت کردن و منحل کردن بسیاری از نهادها و احزاب سیاسی در دو سال...
فیلم جدایی نادر از سیمین در دو بخش نامزد جایزهی اسکار شد
برای نخستین بار فیلمی از ایران (جدایی نادر از سیمین) در دو رشته نامزد جایزه اسکار شده است.فیلم جدایی نادر از سیمین ساختهی اصغر فرهادی از ایران، در دو بخش « بهترین فیلمنامه ارژینال» و «بهترین فیلم خارجی» کاندید جایزهی اسکار شد.دیگر نامزدهای بخش بهترین فیلمنامه اریژینال: هنرمند، ساقدوش های عروس، جدایی نادر از سیمین، نیمه شب در پاریس، درخواست نهایی می باشند.به گزارش دویچه وله «جدایی نادر از سیمین» در شاخه بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، با فیلمهای «کلهشق» از بلژیک، «موسیو...
اگر هنر نبود واقعیت مارا خفه میکرد/به بهانهی جایزهی گلدن گلوب برای اصغر فرهادی
تا ساعت دو بامداد به وقت اروپاى مركزى بيدار ماندم براى ديدن بردن جايزه توسط فرهادى، اما از ترس اينكه فردا براى كلاس زبان خواب بمانم، خوابيدم، صبح در راه كلاس زبان و با موبايل تك تك استاتوس هاى دوستانم را مى خواند توى فيس بوك، اصغر فرهادى برنده ى جايزه شد.بعد از مدتها بیدار شدن از خواب و نگاهکردن به سر خط خبرها، جزو اولین بارهاست که از خواندن یک خبر این قدر شاد میشوم. حداقل در این چندسال گذشته شاید تنها شبی که تا این حد خوشحال شده آم شبی بود که به همراه جمعی از روزنامه نگاران و...
دست دادن با یک دست مسئله این است؟ در بارهی عکس اصغر فرهادی و آنجلینا جولی
اصغر فرهادی را با تمام فیلمهایش میشناسم. همان زمان که هنوز هیچ کس نمیشناختش و فیلم، « رقص با غبار» را ساخت، تقریبا برایم محال بود این فیلم ایرانی باشد و محصول سینمای ایران. بعد «شهر زیبا» را ساخت این یک فیلمش هرگز به اندازهی فیلم قبلی متعجبم نکرد، اما «چهارشنبه سوری» فیلمی فوقالعادهتر بود. به ویژه جسارتش در به هم ریختن توهم و قدرت مردانه در همیشه متوهم و احساساتی جلوه دادن زنان و ثابت کردن آسان یک قضیهی دیرسال به جامعهی مردسالار، قدرت بازی گرفتن از هنرپیشههایش در این فیلم روشن شد. «دربارهی الی...
روز هشتم و لورکا زیر نور ماه
روز هشتم..زیر دوش آب گرم تقریبا یکی از مکانهایی است که برای او معنای ویژهای در حد « روشنگاه» هگلی دارد. مکانی که دستهایش آرام و با لذت بر بدن خودش روانه میشود و بدون شک از آشفتگی و عجولی حافظهاش در به یاد آوردن انواع و اقسام آوازهای غمگین شبان غم تنهایی و روزگار الواتی شاعرانهاش لذت میبرد.از پنجرهی اتوبوسی که او هر روز با آن به خانه بر میگردد هیچ صحنهی با شکوهی از زندگی شهری که او آن را دوست دارد دیده نمیشود. زندگی شهرستان برای او معمولا معنای تنهایی دریده شدهای را دارد...
صبح ۲۰۱۲
صبح اندوه سرد و سرفهای شدهاش را از لای پتو و پیراهنی که حایل پوستش را عرق داده بودند، آرام آرام رو به پنجره بیرون میداد. از لای تمام چیزهایی که جلوی چشمش و پنجره و بیرون را گرفته بود. با تنبلی و زور زدن، دنبال قسمتهایی از روز میگشت، که بیرون از پنجره دیده میشد. به موهایش دست کشید، یادش آمد به موهایش خیلی وقت است دست نکشیده است. یادش آمد خیلی وقت است که حتا به موهایش دست هم نمیکشند. نه او به موهای او.. و نه دیگر دیگرانی به موهایش..صبح که هیچ..او دیگر سالهاست هر زمانی که از خواب بلند می شود...
دعاى مسلمان ها كه نشد، بلكه دعاى مسيحى ها بگيرد
فكر كنم آغاز سال ميلادى ٢٠٠٣ بود كه شب گذشته اش، يكى از كنال هاى ماهواره اى كوردى، كوردهاى مسيحى را نشان مى داد كه در پايان مراسم مذهبى شان براى آزادى و سربلندى مردم كوردستان دعا مى كردند، فرداى آن روز سودبير روزنامه گفت:" كاك شهاب اين همه اين مسلمان ها دعا كردند نتيجه اى نداشت، بلكه دعاى اين مسيحى هاى عزيز مستجاب شود. بهار آن سال اتفاقاتى رخ داد و البته و متاسفانه جنگى درگرفت، اما در كوردستان كم ترين جنگ و با كمترين هزينه ى نظامى، رويدادها به سمتى رفت، كه بخش زيادى از كوردستان إزاد شد،...
عکسی از روز نهم دیماه که از دست صدا و سیما در رفته بود.(انتهای خالی جمعیت)
من خیلی اهل این نیستم از عکسهای معروف و یا قابل توجه استفاده کنم که بازدید کنندهی وبلاگم بالا برود. اما خوب از جایی غیر زا وبلاگم نمیشود به بالاترین لینک داد. برای همین عکسی را که دو سال پیش در فیس بوکم گذاشته بودم حالا برای خاطره در وبلاگم میگذارم.نهم دیماه و همان روزی که حاکمیت تمام توان خودش رو به کار گرفت که از مردمانی که در سایهی خودش هستند لشکری راه بیاندازد برای مقابله با جنبش مردمی ایران و تمام توان تصویری و صدا و سیما و تبلیغی خودش را به کار گرفته بود. ...