فهرست مطالب فارسی

نام آن خیابانها

اولين بار كه تفاوت اسم خيابان ها را احساس كردم، زمانى بود كه براى اولين بار در سال٢٠٠٤، وارد كوردستان عراق شدم. تنها بودمو اولين تجربه ام بود. وقتى به سليمانى رسيدم، ديگر دير بود و ماشين ها از مسير اصلى به هولير، نمى رفتند و فقط ماشين هاى گذرى بودند، كه از جاده ى كركوك مى رفتند و افسر لب مرز كه راهنماييم كرده بود، گفته بود از جاده ى كركوك نرو، چون كركوك در اختيار حكومت كوردستان نيست، بنابراين امنيتش را نمى توانيم تضمين كنييم و ممكن است اتفاقى پيش بيايد. شب را در هتلى به نام زانكو(دانشگاه)،...

میکونوس،قارنا، قلاتان، صبرا شتیلا، آلنده، یازده سپتامبر...

مشکوک نیستم. توطئه هم نیست. فقط برام جالب بود. امسال در سالگرد یازدهی سپتامبر، بسیاری از دوستان به ویژه چپهای ضد لیبرال، فیلشان یاد، کودتا علیه آلنده در شیلی کرد و عدهای دیگر از دوستان این بار چپ و راست، و اصلاحطلب و سبز و ...در بیستمین سالگرد ترور رهبرن حزب دموکرات کوردستان ایران و آقای دهکردی عزیز، در رستوران میکونوس، به دست جمهوری اسلامی، فیلشان یاد قتل و عام صبرا و شتیلا در فلسطین کرد. همینجوری و کاملا اتفاقی. نه قابل انتقاد است و نه حتا مشکوک شدن. فیل است دیگر قبلنها یاد هندوستان میکرد...

پردهی بکارت آقای نویسندهی فارسی زبان مقیم فرانسه

زنی می شناسم که ۴۲ سالش است،نزدیک به یک دهه است که اروپا زندگی میکند. ایشان میخواهد رابطهی جنسی داشته باشد. اما میخواهد«بکارتش» را (بخوانید تمامیت ارضی هویتش)را هم چنان حفظ کند. حتا دوست پسر خارجی هم گرفته و به دوست پسرش گفته بود باید جوری با من سکس کنی که بکارتم حفظ شود میخواهم نگهش دارم. مرد با خنده پرسیده بود میخواهیش چیکار.؟ گفته بود من ایرانی هستم و میخواهم به شیوهی ایرانی نهایتا ازدواج کنم.نویسندهای میشناسم که موسیقی غربی گوش میدهد، رمان نویس است، فلسفهی مدرن و پسا ساختارگرا به عنوان مثال...

سگهای در اندازهی شترخرپلنگ خرس

يكى نيست به اين آلمانى ها بگه مجيد جان دلبندم، اينى كه تو دستت گرفتى، خرسه، گاوه، اسبه، خره، ولى سگ نيست عزيزم سگ نيست خوب سگ يه اندازه اى داره، قد و قواره اى داره، دِ آخه يك گاوميش گرفتى دستت دلت خوشه سگ دارى؟! بهت انداختن به مولا:))

تفاوت ادبیات سلطهگر و ادبیات زیر سلطه

ادبیات سلطهگر و ادبیات زیر سلطه...سلطه رابطهی مستقیمی با قدرت دارد. قدرت سهم ویژهای از اقتدار را ایجاد میکند و هرسهی اینها در زبان  وادبیات تولید شده توسط آن  تاثیر گذار است.سلطه گر به سبب برخورداری از قدرت مقتدرانه و بی پروا و بی محابا سخن میگوید. نگران پذیرش و یاعدم پذیرش حرفهایش نیست. نگران منطبق بودن حرفهایش با اصول منطقی، عقلی، نقلی و یا نسبت حرفهایش با انسان و حقوقاش نیست. سلطهگر با ادبیاتی  اجرایی، تهدیدی، تحکمی و خبر دهنده و حکم دهنده حرف میزند.  نگران اقناع مخاطبش و...

اپوزیسیونی دارد این جمهوری اسلامی

از کشتار ۶۷ حرف نزنیم چون طرفداران موسوی و کروبی و بازماندگان امام راحل(به ویژه پاسدارزادگانی که امروز اصلاح طلب سیاسی و اقتصادی شدهاند) ناراحت میشوند. از حقوق زنان حرف نزنید زیرا زنان منتسب( سببی یا نسبی )به فعالان سیاسی از مذهبی و سکولار و از لیبرال و چپ « ویترین» فعالیت آقایانشان هستند. و باید به همان شکل ویترین بمانند. بهتر است مردان روشنفکر سیاسی تشخیص بدهند کدام حقوق در کدام شرایط برای خانمها لازم است.از کوردستان و آذربایجان و بلوچستان و کلا ستم ملیتی و قومیتی و دینی و مذهبی هم حرف نزنید...

من قرار میگیرم، قرار مرا نمیگیرد هوای جان!

هوای جان....جان جانانهی شوریدهام، بی تاب شده برای دیدن تصویر حک شدن حروف « هوای جان»  بر این صفحههای سفید. سلام هوای جان امروز ۲۵ مرداد است و ۱۵ اگوست و چه خوب که پنجها ردیف شدهاند از کبیسه شدن سالها. امروز بیست و پنج ماه پنجم سال خورشیدی است و اعتراف کنم حالا در این سرزمین کم خورشید و اما بهرهمند از خورشید، دارم زیر نور خورشید برایت مینویسم. بیست و پنج ماه پنجم سالی که دو پنج داشته، مرا در سه کنج ابدی دوست داشتنی ازلی و ابدی عاشق نموده تا پنج سال تمام زندگی معنای شوری بدهد که جهان...

اميدوارى متوهم به از نااميدى واقع گرا

رضا قاسمى در رمان «همنوايى شبانه اركسنر چوبها» مى گويد:« بزرگترين اشتباه سيد اين بود كه بزرگ ترين عيبِ مرا نفهميده بود: اينكه به من هم موهبتى شيطانى عطا شده است. وقتى كسى به ديدنم مى آمد، با يك نگاه، همه ى آن چه را كه در پسِ ذهنش بود در مى يافتم. گفتم بزرگترين عيب چون اين موهبت نه تنها سودى برايم نداشت بلكه اسباب انزوايم شده بود. همين كه مقصود نهايى مخاطبم را مى فهميدم حوصله ام از شنيدن سر مى رفت و بى اختيار ذهنم به جاهاى ديگر پر مى زد.»راستش من اين ويژگى و متاسفانه ويژگى هاى قدرتمندتر و حشتناك...

طعم بادام و هوای جان و کافه کومون برلین

حالا و در همين لحظه متوجه شد كه لذتى كه از آن كافه ى دوردست دنج و كنج در برلين مى برد، نه به خاطر خلوتى شاعرانه و اروپاييش است، نه به خاطر طعم قهوه اش، نه به خاطر اينكه مثل كافه هاى ديگر كسى مدعى"آلترناتيف" بودن آن نيست، نه بهخاطر طعم ...

قصهی انسانی که تمام عمر ترجمه شده است./ سخنان من در انجمن قلم (پن) آلمان، در برنامهی شب ایرانی در برلین

شب ایرانی از مجموعهی « هفتهی  زبان و کتابخوانی » که  توسط انجمن قلم آلمان برگزار میشد. در این شب برای قسمتی از برنامه به نام « داستان بی پایان تبعید» (Eine unendliche Geschichte) من به عنوان « شاعری جوان کورد از ایران!!»(شما به بزرگی خودتون ببخشید این آلمانیها ۳۶ سال براشون جوان است). که تازه خارج شده، انتخاب شده بودم که به همراه یکی دیگر از نسل نویسندگان و روزنامه نگاران و فعالان بر سر تجربههای مهاجرت بر نویسندگان و روزنامه نگاران  سخن بگوییم . از اول هم قرار بود که در وااقع...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©