فهرست مطالب فارسی

نوشیدن قهوه از طعم تن ات

قهوه از دید من ویژگی منحصر به فردی دارد. قهوه نه نوشیدنی سرد است که آن را سر بکشی. و نه چای است که قند پهلو باشد و عدهای بخواهند آن را لبسوز بنوشند. قهوه همانطور که درستکردناش لِم خاصی دارد، نوشیدناش نیز آدابی دارد. قهوه هورت کشیدنی نیست. قلُپ قُلپ نوشیده نمیشود. قهوه نوشیدنیاست که  باتمامی حسهای آدم سر و کار دارد. با حس چشایی، با حس بویایی از عطر قهوه مست میشویم  و  قهوه شاید یکی از معدود نوشیدنیهایی باشد که انسان موقع خوردناش بیشترین نگاه را به آن میکند. آنقدر که ما به فنجان...

نامهای از نامههای باد ..ترجمه از کوردی

نقاشی اثر ادوارد مونش(مونک)سلام زن؛ نمیدانم چرا این نامه را با این واژه شروع کردم، خود واژه آمد. آمدنی از جنس آمدن اولین واژه برای شعر. مثل اولین جیک ِ جیک جیک گنجشک، نمیدانم آمد دیگر...شاید به خاطر اینکه پرسش سنگین و گرانجان و اصلی من در زندگی «زن» است. نمیدانم دربارهی خودم چه چیزی برای تو بگویم، زن! من یک مرد ولگردم، شاید ترکیبی باشم از چند شخصیت رمان «غروب پروانه»ی(۱) بختیار علی. فکر میکنم بیش از هر کس «فریدون ملک»(۲) هستم که به دنبال پروانهها، سرگردان تمام کوچههای جهانم...برای همین چاقوی...

«مردیت»،«مردانگی»، «زنانگی»، «زنیّت»

دیروزدوازدهم دیماه، در برنامهی ۲۰:۳۰ سیمای میلی جمهوری اسلامی ایران، آقای دکتر طریقت منفرد، سرپرست وزارت بهداشت از وزیر عزل شده قدردانی کرد. ایشون فرمودند: "خانم دکتر واقعا یه خانمِ مردی بودند"چند روز پیش یکی از دوستان نوشته بود« فائزه هاشمی از برادارش خیلی مردتر استامروزسیزدهم دیماه۱۳۹۱، در یکی از این صفحههای ورزشی که خبر سلامتی مربی بارسلونا درج شده بود یکی از کامنت گذاران نوشته بود « خدایا خیلی مردی که تیتو رو به ما برگردوندی».وقتی در اویل جنبش سبز عدهای از لمپنهای جناح راست به موسوی تیکه...

خیابانهای سرماخوردگی

روز دوم وقتی از خواب بیدار شد. عرق سرد شده بر سینهاش را زیر آن پولیور گرمی که پوشیده بود بر سینههایاش احساس کرد. همهی شواهد مهیای یادآوری یک خاطرهی خوب عاشقانه است از خواب بیدار شدن و عرقی که بر جناق و گودی سینه جا خوش کرده و حالا با هوای بیرون پتو سردی را بر سینه مینشاند. شبیه سردی چسپاندن یک بطری نوشیدنی سرد به پوست گونهها در یک تابستان داغ و عرق کرده، شبیه لمس گونههای سرما چشیدهی دلبری نازک بدن، در یک زمستان سرد. در خیابان یک سرزمین غریب. همهی این یادآوریها فایده ندارد و این عرق سرد...

فارسی را چگونه آموختم

بعد از هجرت و فترتی چند ماهه در گروه خوب « حلقه‌ی گفتو گو»ی وبلاگ نویسان، وقتی باز گشتم و بحث بر سر این بود که این عضو همیشه خاطی و همیشه دیر نویس،در گروه بماند یا نماند، نظر دوستان  خطاپوش این بود که همچنان یارگروهشان هستم و مهدی جامی  گفته بود به او هیچ نگویید « بگو قلم به دست بگیر و بگو فارسی از کجا یا چگونه آموخته‌ای». با بازگشتم متوجه شدم که موضوع  حلقه‌ی گفت و گوی وبلاگی این است که « روزنامه نگاران فارسی از کجا آموخته‌ا‌‌‌ند». برای من که فعلا وهمچنان در فترت فعالیت...

این عکس کوچک است در سایز مبارزهی شما نیست.

این عکس کوچک است. در سایز مبارزهی شما نیست. نه لیبرال است که برایش کمپین مجازی تشکیل دهید. نه چپ است که برایش خیابان را تسخیر کنید و یا در بارهی « تن و بدن» اش مقاله بنویسید.نه « سبز» است که برایش مجلس ترحیم و آیهها و حدیثهای آنچنانی و ترانههای بند تنبانی در شال سبز بپچید و عکسش را با اهالی «اصلاح آباد»، منتشر کنید. این عکس کوچک است اما قرمز نیست که نشانی از خون « برادر ها و عمو ها» داشته باشد.  حتا اگرکارگر بوده است. اما خوب کارگر هم بالاخره باید عضو یکی از «نهادهای درون گفتمانی»...

آرامش آبی

حسی شبیه حس رنگ«آبی» دارم. این روزها شاید جزو سختترین و بی ثابتترین روزهای زندگیمن است. روزهایی که هیچ نقطهی روشنی جلوی رویم نیست که بگویم در حال حاضر دارم اینکار را میکنم که مثلا حالا موفق یا ناموفق نتیجهاش میشود فلان چیز. روزهایی که نامهربانانهترین چهرههای دوستانم را تجربه کردم. روزهایی که به تنهایی و با مخالفت تمامی اطرافیانم، از دوستان صمیمیام گرفته تا خانوادهام ، تصمیم گرفتم بلند شوم از آن زندگی که لحظه لحطه داشت من را ویران میکرد. تنهایی یک سال و نیمهی تقریبا مطلق، آن هم بعد از آن مهاجرت...

هنر هفتم دههی ۶۰ و نمک در کفش مهمان ریختن

برای من کشف لذت سینما در واقع مدیون برنامهی « هنر هفتم» شبکهی اول سیمای جمهوی اسلامی ایران بوده و هست. برنامهای با مجری گری مردی مو نقرهای با نام «آقای عالمی». آخر هر پنج شنبه آن اواخر شب فکر کنم نزدیکهای ساعت ۱۱ شب پخش میشد. این برنامه فکر کنم از سالهای ۶۸ شروع شد و به گمانم تای یکی دو سال ادامه داشت. راستش الان اسم و یا قیافهی هیچ کدام از مهمانانی که آقای عالمی گاه به برنامهاش برای نقد فیلم دعوت میکرد  یادم نیست. بیشتر قیافهی خود آقای عالمی با آن دماغ شاخصاش ولبهای نازک بالاییاش و آن...

عشق یا عشق

بین «نهاد خانواده» و « زندگی زوجی» تفاوت میگذارم. درسته هر دو زوج هستند اما مثل قضیه دو بیتی و رباعی است. دوبیتی به هر شعری گفته میشود که دو بیت باشد و ترانه و چهار پاره و خود دو بیتی و رباعی هم شاملش میشود. اما «رباعی» به یک نوع از دو بیتی گفته میشود. که بر وزن «لاحول ولا قوت الا بالله»است. یعنی تنها زمانی میتوان آن را « رباعی» نامید که  هرکدام از مصرعهایش بر این وزن باشد.نهاد خانواده حتا اگر بر اساس عشق اولیه و یا عشق دراز مدت شکل گرفته باشد. نهادی است بدون شک قراردادی برای...

طمع در پیراهنت کنم...

طمع در پيراهنت كنم   به قصد دريدن   چنان كه يوسف را   با هزار شاهد عادل  كسى باور نكند  ---شين-شين١٦ مهر١٣٩١٢٢:٤ دقيقه عکس:نیکل کیدمن در فیلم ««Eyes Wide Shut»

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©