فهرست مطالب فارسی

بوز

همهی اندوههای جهان  در بالش من غصه میخورند  وقتی نسیم موهایت.. هوای این اتاق را عوض نمیکند..

هاشور میخورم

هاشور میخورد زندگی و تمام لحظههایی  که باران موهایت  آسمان ذوزنقهایم را... در خاطره تقویم  میکنی...   از صفحهها قرمز شدهام..... خانمپریود عاشقانگی شما جنین تنهاییام را سقط کرد  میفهمی؟

مراعات

من مژهی چشمهای تورا می شمارم    تو هم  روزهایی را که با دیگری هستی ورق بزن    بعد از شب به خیرهای تو من نمیخوابم   دروغ نشانی مراعات را نیز گم کرده است  (شین-شین)چهارم ژانویه ۲۰۱۱.... چهاردهم دیماه ۱۳۸۹

تجمل مطرود تنهایی...

بارها گفتهام غربت نه به جغرافیا است و نه به وطن. نه به زبان است و نه به بی زبانی.  غربت به دنیای ذهنیاست که انسان در آن زندگی میکند و تعداد افرادی که ممکناست همچون تو باشند احتمالا در میانشان احساس غریبی نمیکنی. اما اگر تعداد این انسانها در محدوده ی ذهنی تو و یا در محدودهی دوستی تو نبودند. یعنی بدون شک احتمالا هستند کسان دیگری که اینچنین فکر کنند اما به احتمال قریب به باران و تنهایی دور از تواند و هنوز دست و زبان شما از هم کوتاه است. پس تو میمانی و غمگینی غربتی...

دایناسور...

دایناسورهای عزیز    برگردید...من آنقدر گریه خواهم کرد که زمین ، آب  برای شما هم   داشته باشد...   اینجا عاشقها را نیز به خاطرلهجه و زبان مادری شان   محاکمه میکنند..  عصر شما بهتر بود..۱۴ اکتبر ۲۰۱۰.ساعت ۱۱:۳۹

برگشتن

Shahabaddin Sheikhi (38)برگشتم حساب چشم هایت و دل تنگی های خودم را می رسم....23 نوامبر 2010

از دستهایات کمی برایام جغرافیا بساز...

هوای جان.. پاییز از قاب پنجره به موهای کهنسال و پیرم، آفتاب تعارف نمیکند. آسمان خاکستری است و این روزها  خیال باریدن باران بر حوصله، آرزو نیست. این اولین نامه از من است در سرزمین دیگری غیر از آن سرزمینهایی که من تو دوستشان داشتهایم و یا در آن ها زندگی کردهایم. سرزمینی که تو در آن قدم نزنی نه زمین است و نه سر. که سر تنها بر زمین دستهای تو آرام میگیرد و زمین یعنی زمینهی دستهایی که تو روزی " کوچک و مختصر" خوانده بودیشان و من به گستردگی کهکشان برش گزیدم. کمی از دست های خودت برایام جغرافیا بساز...

ماجرای لیلا اوتادی و تنفر مردانهی جامعهی مردسالار

خبر ساده است اما دردناک. فیلمی توسط اوباشان هنری یک حکومت کودتاچی ساخته شدهاست. که به ماجرای  ندا آقا سلطان میپردازد. در این فیلم بدون شک عوامل بسیاری مشارکت داشتهاند. اما در این میان زوم اصلی روی دختری  است به نام "لیلا اوتادی" که نقش ندا آقا سلطان سمبل شهیدان جنبش مردمی ایران بعد از انتخابات را بر عهده داشته است. این یادداشت چند سوال و و فرضیه را در مورد چرایی زوم بیش ازحد بر "لیلا اوتادی"  مطرح می کند.چند سال پیش فیلمی دیدم به نام "برگشت ناپذیر" با بازی  هنر پیشهی معروفی...

آنان که مرگ را رنگ زندگی بخشیدند.- در یادبود احسان فتاحیان

 این روزها یعنی درواقع دیروز سالگرد کشته شدن احسان فتاحیان به دست جمهوری اسلامی است. کشته شدن احسان برای من و شاید برای بسیاری چون که "مرز"هایشان انسان و نه جغرافیا و نه ایئولوژی و نه نژاد و ملت و زبان، متفاوت است. ما فرق میکنیم با آن حزبی که میخواهد احسان راه به عنوان آرشیو یکی از شهدایاش بنویسد. یا آن ملتی که میخواهد از احسان یکی از شهیدان راه آزادی و رهایی بسازد. یا آن ملتی که میخواهد احسان را یکی از موارد نقض حقوق بشر برای طولانی کردن تومار نقض حقوق بشر به شمار آورد و یا با نوشتن در...

ترجمه ی سه شعر از بهزاد کوردستانی

شعر ها: بهزاد کوردستانی مترجم: شهاب الدین شیخی سرودی برای سر انجامای  از شهر اشغال شدهتبعیدیای نا مرگ کوه قدمکفش از آتش پوشیدهراه شعله ی خنک آورنسیم آغوش گشودهبوی تفنگ لبریز آفتابجنگجوی جنگ ترسانتا بخشش را به خاک وخاک را از حق خویش باردار نسازیتا آفتاب را بر سرمای تمام کوچه ها تقسیم نکنیآرام نمی گیری  و آرام نخواهی گرفت.ای زبانت سوار بر اسب آب ای آماده ی دل بر دریای آتش خروشیدهای از آبشار روح توجهان از خنکا  لبریزتا  کودکان را رقص آموز و رقص  لبریز از...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©