فهرست مطالب فارسی

کوردستان سرزمین مقاومت‌های رادیکال و اندیشه‌های مترقی سیاسی

هر بار که شما یکی از ما را می‌کشید، مادران و پدران در مراسم خاکسپاری شهیدان‌مان  همچون بزرگترین رهبران سیاسی  به سخنرانی ای می‌پردازند،که ما را برای مبارزه مصمم تر می‌کند مادرانی که ما را از عزاداری منع می‌کنند و شعار می‌دهند " ئازادی خوێنی دەوێ، ڕۆڵەی نەترسی دەوێ"  (آزادی خون می‌خواهد، فرزند دلیر می‌خواهد). با شهید کردن هرکدام از فرزندان کوردستان یک کنفرانس مطبوعاتی سیاسی برای اعضای خانواده ما تشکیل می‌دهید. امکان یک سخنرانی تاریخی، امکانی که ما خونی تازه را در رگ‌های این...

Real Nam:Jina, Colonial Name:Mahsa نام واقعی وی ژینا است

اینکه یک مداح تصمیم می‌گیرد، برای ژینا امینی سنگ قبر بسازد و در آن اولا تصویر ژینا را با حجاب(دلیل قتل ژینا) حک کند، دوما بنویسد فرزند امجد و نام مادر (مژگان) را ننویسد، سنگ قبر را با شعر فارسی تزئین کند و با این کار دقیقا هردو نماد هویتی (زن بودن و کورد بودن) ژینا را که به خاطر آن تحت ستم  ساختاری و سیستماتیک قرار گرفته ونهایتا به قتل رسیده را، حذف کند، نه تنها اتفاقی نیست، بلکه مصداق بارز کولونیالیسم (اراده‌ی هویت بخشی و نام گذاری ابژه‌ی تحت ستم و اشغال)، مردسالاری و جنسیت زدگی (حذف اسم...

مصاحبه‌ی روزنامه‌ی عربی النهار با من در مورد انقلاب ژینا

وقایع ایران از نگاه ملت کرد گفتگوی النهار العربی با نویسنده و روزنامه نگار کورد شهاب الدین شیخی           احمد دغاغله: ایران هنوز در حال جوشیدن است و هر قشر و هر طیف فکری چه سیاسی باشد و چه فکری زاویه ای دارد که از آن به صحنه حوادث ملتهب ایران می نگرد. اهداف قیام ایران متفاوت است و از آن جمله است نگاه ملتهای مختلف در ایران، و از جمله ملت کرد ، که سابقه بسیار طولانی در وقایع انقلاب کنونی دارند، از این رو النهار العربی با شهاب الدین شیخی،...
Photo @ Shahabaddin Sheikhi. - Kreuzberg. Berlin

هوای جان عشق را به بلا مقرون کرده‌اند

Photo @ Shahabaddin Sheikhi. - Kreuzberg. Berlin آدمها، اشیا، مکانها و به طور کلی پدیدهها،  حتا خود زمان ، یک زمانی دارند. یک تاریخی دارند. روزی  به منصهی ظهور میرسند و روزی از این منصه به پایین  کشیده میشوند و یا ما  در زوایه دیگر از جهان و مکان قرار میگیریم که آن منصه را نمیبینیم  دورهی حضور چشمانی  و حسانی آن  پدیده به پایان میرسد... اما قصهی آدمی و عشق جداگانه است. اگر چه از باوری دیگر بسیاری از پدیدهها  برای...

احساس تنها بودگی و بیماری توتالیتاریسم اجتماعی

تا زمانی که فکر میکنیم،« تنها» رنج دیدهی جهان ما هستیم. تا زمانی که فکر میکنیم، « تنها» مورد ظلم قرار گرفتهی جهان ما هستیم. تازمانی که فکر میکنیم « تنها» راه مبارزه دانایی همان است که نزد ماست. تا زمانی که فکر میکنیم «تنها» معشوق، جهان و یا تنها عاشق جهان ما هستیم و تا زمانی که فکر میکنیم « تنها» کسی که در عشق و رفاقت و دوستی مورد بی وفایی و خیانت و نارفیقی قرار گرفته است، ما و در واقع «من» هستم. تا زمانی که فکر میکنیم« تنها» آدم خوب جهان من هستم. « تنها» من هستم که حتا براثر «خریت...

شهاب نام به رویا رفتگان بی آواز

شهاب نام خوبی است. این را به رویا رفتگان دور بی آواز میدانند. راستش گاهی چنان تعصبی روی این « نام» دارم که گاه با بی رحمی شاید، گمان میکنم که برخی، شایسته نبود که نامشان « شهاب» باشد. یا میگویم کاش نام دیگری داشت آسودهتر بود این آدم. از دید من آدمی مسئول تمامی هویت خویش است. حتا هویتی که به اجبار به وی داده شده است. اجبار اتفاق که پدران و مادران ما گاه نامی را برای ما انتخاب کردهاند. برای همین معتقد به عوض کردن اسم توسط آدمی هستم. گاهی برخی اتفاقهای اجباری قرار نیست تا ابد ادامه یابد. شهاب...

لذتهای کوچک حواشی پنهان و دلچسپ زندگی

لذت بعضى مسائل، به حواشى پنهان و دلچسپ آن است. اگر چه به گفته ى مولانا مقصود از كاشت گندم كاه نيست، اما گندم كه كاشتى، كاه نيز به دست مى آيد. اما با اين همه باز برخى مسائل حواشى دلچسپ آن است كه شيرينش مى كند. براى همگان لذت دانشگاه در آن دوستى ها، بحث هاى حياط و كريدورها و بعد كلاس ها و فعاليت هاى سياسى و صنفى و اعتراض ها و سوتى هاي خودمان و اساتيد و همكلاسى هايمان و.. از خود اصل فعاليت درس خواندن كه كلى هم پُز رشته و مدركمان را مى داديم، بيشتر بوده است. لذت كتابخانه رفتن همان فضولى كردن...

مفهوم حقیقی مرگ

از مدرسه فرار کردن راحتترین کار ممکن بود. اما اصلیترین فرار من منجر به دیدن جنازهای شد که اولین تصویر من از مفهوم مرگ بود.توی مدرسه خبر پیچید که «پیدایش کردند»...« ظاهرا قراره توی مسجد بشورندش»....زنگ تفریح بود و فکر کنم معلممان اسمش خانم راستی بود.از مدرسه فرار کردم. من بهترین فرار کننده از مدرسه بودم وقتی که همیشه شاگرد اول مدرسه و گاهی شاگرد اول شهرمان بودم. نمیدانم یادم نیست قطعا شعور آنچنانی هم نداشتهام که چیزی را تجزیه و تحلیل کنم تا به نتیجهای برسم که مدرسه برای دیدناش ترک کنم. ...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©