خطاب به زن

آذر خانم پان ایرانیست!!<br />از ناهمسازی مطالب قبلی و فعلی شما شگفت زده شدم،چگونه ممکن است انسانی بر علیه سنت ها و تابوی بکارت به پاخیزد و اعلان جنگ نماید اما اسیر تابوهای به مراتب بزرگتری شود.منظور من تابوی &quot;خاک&quot; است که شاید تبعات آن بر زندگی انسانها به مراتب فاجعه بارتر از تابوهایی همانند &quot;بکارت&quot; باشد.شما که به خاطر سه خشکی کوچک در خلیج اینگونه برآشفته و به جهاد بر خواستهاید چگونه است که پایمال شدن حقوق اولیهی کردها را تاب می آورید.<br />آذر خانم!!<br />هانا و روناک و زینب و... به خاطر آن تابوی بزرگتر (که شما هنوز اسیر آنید)پوسیدن در زندان را برگزیدهاند.آنان هیچ گاه به خاطر آن یکی که دغدغهی اصلی شماست به پیکار در فضای مجازی وسوسه نشدند .<br />دوست خنجر کشیدهام!!<br />بیایید شجاعتر باشیم و آن یکی سیب را هم ببلعیم،اگرچه اندکی درد دارد.<br />پیروز باشید-مرد بی وطن

شهاب عزیز ؛ من اصلن و ابدن منظورم بچه های کُردی که به آنها برچسب تجزیه طلبی زده اند، نبود و نیست و خدا نخواهد که من روزی به آزادی خواهان انگ بزنم. چه بسا که خودم نیز از هر انگی که اینها می زنند مبرا نباشم! حتی تجزیه طلبی. اما درد من از به اصطلاح هموطنانی است که نان این خاک را خورده اند و در رویای کردستان بزرگ یا آذربایجان بزرگ و بلوچستان و ... در سر دارند. اگر نبود اینهمه سایت ها و خبرهای روزانه که از طرف خود ایشان علیه تمامیت ارضی کشورمان صدور و اشاعه داده می شد، فکر می کردم کدام بی غیرتی است که برای وطن خودش چنین بخواهد؟ اما حال که با کمال حیرت این امر در مقیاس وسیع و روزانه در جریان است، نمی توانم انکارش کنم. به هر حال حرف همه شنیدنی است و لابد هر مرامی برای خودش مدافعانی دارد که حکومت به جای ارعاب و تهدید و انگ زدن باید بشنود و مطالبات به جا را پاسخگو باشد و از غیرمعقول ها بگذرد. اما فعلن که می بینید ایشان به عرب ها باج می دهند (جزایر سه گانه) و در برابر وقاحت و گستاخی اعراب سکوت پیشه می کنند ولی برای آزادی خواهان وطنی خط و نشان می کشند و برایشان رای صادر می کنند و انگ و پاپوش جدایی طلبی و ...می سازند. مطمئن باشید ما به هوش تر از آن هستیم که گول آن انگ ها را بخوریم یا متوجه آن سکوت و انفعال پرمعنی نباشیم.<br />باز هم اگر ناخواسته و به تحریر بد، نوشته هایم وارو معنا شده پوزش می خواهم.

نازانم مه به ستی ئه و کاک بارامه له و تانه و ته شه رانه چییه. من خوم ئیستا به ریکه وت ریگام که وته ئه و ویبلاگه و زورم پی جوانه<br />ئه و شیعره شم زور پی جوانه و ده ستت خوش بیت<br />سه ردانی مالی ئاشقانه ی ئیمه ش بکه

آفرین بر شاگردان خوبم که نه با سعید چلاق دست می دهند و نه با تروریست گریلاها میگردن،حقا ساعری و خوشم آمد!!!!!<br />ولی به حرف پدرانهام گوش کن و جهت ادامه شاهکارهای زنانهات یک زن شاهکار بگیر بهتره!!<br />ما کوردها چشم امیدمان به تو هست ،نری کم بیاری در مراسم حلبچه و اینها ها<br />ما کوردها کاملا متوجه حجب و حیایت شده و با زبان بی بی زبانی ات داد میزنی بابا زن میخوام اما روم نمیشه آشکار بگم!! و اگر از قوم فارس باشد چه بهتر که پسرسمان رویش می شود با انها بگردد<br />شرمگینی نداره پسرم...من مثل تو هستم و بودم...شب نشینی های انستیتو را یادت هست؟<br />پایان شب سیه سپید است و از تنهایی در میای<br />ببین کوردها از شعرهای سیاست خسته شدهاند و شعرهای عاشقانهی تو شهاب جان باعث یک رنسانس در بین ما می شود و کریم مرسنه را هم متعجب میگرداند<br />فرزاد کمانگر و عدنان و دیگر تجزیه طلبان تند رو هم با پشیمانی می گویند کاش ذرهای زودتر شعرهای فمنیستی و لطیف شهاب خان را می دیدیم و می زیستیم از دار بهتر بود<br />خودم از محمد رضا رحیمی این اعترافات را شنیدم<br />

سلام. لذت بردم