...
به این واکنشها اگر دقت شود اولین موضعش که جلب توجه میکند استفاده از کلمات « بی اهمیت» و نیز « حاشیه» بودن زن و بدن زن است. آری زن هرگز مرکز نبوده است. زن حاشیهاست. زن در ادیان توحیدی و روایتهای مردسالارانهی این ادیان نیز به ویژه دین یهود« از حاشیهی بدن مرد» یعنی از دندهی چپش آفریده شده است. زن قمستی از مرد و حاشیهی مرد است. زن به واسطهی مرد تعریف میشود. در روانکاوی و روانشناسی نیز زن بر اساس بدن مرد تعریف میشود و درک از « من» و دیگری درک از مرد است و زن حاشیه است و بی اهمیت. اگر شما دوستان در آن عکس ساده « چند سانتیمتر یا میلیمتر اختلاف رنگ میبینید برای من خط کشیدن روی هستی اجتماعی و آزادی بدن زن معنا دارد.....دیروز
مطلبی نوشتم در مورد اینکه چند میلیمتر از بدن نهال سهابی در عکسی که در روزآنلاین منتشر شده بود و این عکس با عکس اصلی تفاوت داشت. تفاوت هم دقیقا بر سر همان چند میلیمتری بود که در عکس منتشر شده در روزآنلاین روتوش شده منتشر شده بود. تا به حال تنها جوابی که ظاهرا در فضای مجازی آن هم نه از سوی خود روزآنلاین بلکه از سوی برخی از دوستانی که در روزآنلاین کار میکنند، این بوده که این عکس به همان شکل به دست روزآنلاینی ها رسیده است. البته گویا برخی ادعاهای اولیه دیگر هم بوده است.
نخست: باید بگویم من مدتهاست که فیس بوک نمیآیم و از اتفاقاتی که در فیسبوک رخ میدهد بیخبرم. اما دیروز وقتی یکی از دوستان که اصرار داشت من چون دوست نهال بودهام و دسرسی به صفحه ی فیس بوکیاش دارم بروم و ببینم آیا از نهال دو عکس هست یا نه که من نوشتم که یک عکس هست و او همچنان اصرار داشت که باید دو عکس از نهال یکی با روتوش و دومی بدون روتوش وجود داشته باشد که من ندیدم. نه امروز و نه قبلا. بعد هم به خاطر عهدی که با خودم دارم همچنان بدون این که حتا به صفحه ی خودم نگاهی بیاندازم و واکنشی نشان بدهم از فیس بوکم خارج شدم. اینکه در فیس بوک چه اتفاقاتی افتاده و چه جو و واکنشی روی داده است من از آن بی خبرم. اما در بالاترین و نیز در ایمیلهایی که برخی دوستان برایم مینویسند به نکتهای بسیار دردآور اشاره میکنند. این نکته دقیقا همان نکته و دقیقا همان نقطهای است که باید تامل کرد و دردش را تحمل کرد. مطلب این دوستان اشاره به این دارد که « حالا چند ملیمتر از بدن یک زن اینقدر ارزش داد و بیداد ندارد».
دوم اینکه بازم هم تکرار میکنم که من نقد می کنم و ابایی هم از نقد دوستانم ندارم چه برسد به نقد مخالفانم. اتفاقا وقتی منتقد بودن خودم را باور می کنم که وقتی در موردی مشابه رسانههای مخالف را نقد میکنم نسبت به همان موضوع در رسانههای موافق و دوست خودم نیز واکنش داشته باشم. چون در آن صورت عیار نقد من و عیار حقیقت گرایی نقد من به نسبت مصلحتگراییام پایین میآید. معنی ندارد اگر این کار را رسانهای مخالف و یا شخصی مخالف انجام بدهد داد و هوار از دست رفتن حقوق آزادی بدن زن سر بدهم اما اگر دوستانم و یا رسانهی دوست و موافقم اینکار را کرد سعی کنم قضیه را به ریش سفیدی و گیس سفیدی، و زیر زیرکی و این ها واگذار کنم و یا زیر سبیلی و زیر گیسی ردش کنم برود. همینجا هم کسانی که چنین رفتاری را میکنند به نظرم باید به رفتار خودشان شک کنند نه به رفتار من.
سوم اینکه، من فمینیستم. از اینکه بگویم فمینستم نیز هیچ ابایی ندارم. از اینکه حتا در این اروپا و در آمریکا نیز به کسانی میگویند فمینست که دیوانه و روانی هستند و می گویند عده ای زن که از مرد بدشون میاد و فکر میکنند باید در جهان مرد نباشد، باز هم نگران نیستم زیرا میدانم در این کشورها نیز مردسالاری مثل هر گفتمان مسلط دیگری گفتمانهای منتقد خود را با بدترین تعریفهای ممکن و به جامعه معرفی میکند. من فمینیستم زیرا به انسان بودن باور دارم و انسان هم از دید من دو جنس دارد و تا زمانی که این تبعیض جنسیتی در هر شکلی وجود دارد تاکید بر فیمنیست بودن یعنی تاکید بر انسان بودن. فمینیست بودن من هم فصلی و موسمی و رسمی و آدابی و عرفی و موقتی جنبشی و مکانی و این ها نیست. اگر مثلا در ایران باشم و عضو کوچکی از کمپینی فمینیستی در ایران خودم را فمینیست بدانم و اگر خارج شدم حوزهی فعالیت هایم را تغییر بدهم. فمینیست نیستم که فقط به جمهوری اسلامی گیر بدهم و به دین و مذهب مردم بتازم و به اسلام ومحمد و عیسی و خامنهای و هر دیکتاتور دیگری فحش بدهم، فمینیست هستم و به آزادی عقیده و به ویژه عقاید مذهبی مردم هم اعتقاد دارم و حق داشتن دین و آیین و مذهب را نیز برای هر انسانی قایلم ، اما به شرطی که از دین و آیین سلاحی برای تبعیض و تضییع حقوق انسان و به ویژه زنان فراهم نیاورد.در هر صورت منظورم از این گفته ها این است که اتفاقا داشتن نگاه فمینیستیاست که انسان را متوجه همان «چند میلیمتر» میکند. همان چند میلیمتر ساده از بدن زن اتفاقا آنقدر ارزش دارد که که حتا در اروپایی آزاد و در روزنامهای آزاد که برای دموکراسی و حقوق بشر در ایران تلاش میکند، نیز هنوز خود را موظف به پوشاندن آن چند میلیمتر از بدن زن میداند. بازم هم تکرار میکنم که من قضاوتی در مورد این که این اتفاق توسط چه کسی روی داده ندارم. من خبر ندارم که مسولین سایت این کار را کردهاند یا خبرنگار یا اصلا کسی که مسئول امور فنی و انتشار عکس است. اما آنچه هویدا است این عکس تنها و تنها در این رسانه با این شمایل منتشر شده است زیرا ظاهرا همین عکس در روزنامهی تایمز هم منتشر شده و البته با همان چند میلیمتر پیدا و آشکار.
چهارم: مالکیت بدن زن یکی از اصلیترین ارکان مردسالاری و به همین روی یکی از مباحث اصلی فمینیسم هست. مالکیت بر بدن در حوزهی مباحث سکسوالیتهی فمینستی بسیار مورد توجه قرار میگیرد. پوشاندن بدن زن به عنوان بخشی از حدود و داراییهای مرد و کلا به عنوان بخشی از دارایی جامعه و نهادهای مردسالار امر غریب و دور از ذهنی نیست. سکسابجکتیکردن بدن و از تمامیت حوزهی آن موضوعی سکسی ساختن، به عنوان حوزهای که مورد حراست و پاسداری قرار بگیرد هم چون دیگر حوزههای دارایی مرد، بر مردان واجب میگرداند که بر آن تجیر و نرده ببندد و بپوشاندش تا از چشم و نگاه «غیر» و مورد تعرض ناموسی قرار گرفتن دور داشته شود. همچنین خیالاش به صورت مطمئنتری از بابت کنترلاش بر بدن زن راحت باشد.
در واقع شاید در دیدی سادهلوحانه تنها و تنها بخث بر سر یک یا چند میلی متر و یا سانتی متر از یک عکس باشد، اما حقیقت آن است که بحث در داشتن اختیار برای دست بردن در عکس یک زن و تصمیم گیری در مورد حدود نشان دادن آن از سوی کسی غیر از خود وی است. این همان تفکری است که به پدر ایشان اجازه میدهد در مورد علاقه ی قلبی دخترش نیز اظهار نظر کند. زیرا پدر قیم دختر است اگرچه در این ماجرا و حتا از نظر شرع انور اسلام هم به دلیل اینکه نهال یک بار ازدواج کرده و جدا شده است دیگر اجازهی ولی بر وی موثر نیست، اما ظاهرا تفکر جامعه همچنان ولی و قیم زنان هست. این مسئله از آنجا اهمین پیدا میکند که در واکنشهای مجازی به هیمن نقد نیز خیلی از همین مردم و حتا برخی زنان که خیلی وقتها داعیهی آزادی و برابری زنان را دارند ناخودآگاه به دام و وادی این ورطه میافتند که ای بابا حالا چند سانتیمتر که خیلی مهم نیست که ما به بحث حاشیهای بپردازیم. به این واکنشها اگر دقت شود اولین موضعش که جلب توجه میکند استفاده از کلمات « بی اهمیت» و نیز « حاشیه» بودن زن و بدن زن است. آری زن هرگز مرکز نبوده است. زن حاشیهاست. زن در ادیان توحیدی و روایتهای مردسالارانهی این ادیان نیز به ویژه دین یهود« از حاشیهی بدن مرد» یعنی از دندهی چپش آفریده شده است. زن قمستی از مرد و حاشیهی مرد است. زن به واسطهی مرد تعریف میشود. در روانکاوی و روانشناسی نیز زن بر اساس بدن مرد تعریف میشود و درک از « من» و دیگری درک از مرد است و زن حاشیه است و بی اهمیت. اگر شما دوستان در آن عکس ساده « چند سانتیمتر یا میلیمتر اختلاف رنگ میبینید برای من خط کشیدن روی هستی اجتماعی و آزادی بدن زن معنا دارد.
دو داستان متفاوت از چند سانتی متر بی ارزش بدن زن
در اوایل انقلاب که بحث حجاب اجباری مطرح شد، برخی از گروههای سیاسی آن زمان به ویژه برخی گروههای چپ که بدون شک جزو روشنفکرترین و پیش رو ترین جریان های سیاسی بودند، در مورد حجاب اجباری و واکنش به آن گفتند« حالا نیم متر پارچه رو سر زنان باشد یا نباشد مسئلهی ما نیست» آن نیم متر پارچه بعدا و در طی سی سال تبدیل شد به نماد حکومت اسلامی ایران. تبدیل شد به آنکه همهی ما دیدیم که چگونه با باتوم و کابل در میدان هفت تیر صورت یک زن را خونین کردند. تبدیل شد به « طرحی برای امنیت اخلاقی و روانی جامعه» و امروز رسانه های ما نیز بر این باورند اگر همین چند سانتی متر از بدن زن بیرون باشد « غیرت جامعه و عرف جامعه» بر میآشوبد. آن نیم متر پارچه تبدیل شد به فرهنگی که در باور خود ما مدعیان روشنفکری و برابری طلبی و آزادی خواهی نیز، که آن را چند سانتیمتر ناقابل بدانیم و ارزش حاشیهایاش بپنداریم.
اما نمونه مثبت این داستان سادهی چند میلیمتر را باید در کارهای « اردشیر رستمی» کاریکاتوریست و هنرمند ارزنده، دید که چگونه در کارهای اولیهاش با میلیمترهای سادهای از موی زنان که از زیر مقنعه در کارهایاش بیرون میداد، کم کم چشم خواننده و عرف بینایی و نیز حتا عرف بازبینهای وزارت ارشادی را عادت داد که میلیمتر به میلیمتر به موی بیرون افتادهی زنان عادت کنند. که میلیمتر به میلی متر به برجستگی برون افتادهی بدن زنان در کارهای اردشیر عادت کنیم تا جایی که امرز در کارهایاش هم برجستگی بدن زنانه بسیار عادی است و هم میلیمترهای موهای بیرون مانده از کارهایاش به سانتیمترها رسیده است. این دو راهی است که ما در پیش داریم که این میلیمترها را همچنان حفظ کنیم و همچنان حاشیهاش بپنداریم و همچنان به عرف جامعه توجه کنیم، یا در مقابل یک میلیمتر از وارد شدن به حوزهی خصوصی و بدن زن و به طور کلی حوزهی آزادیهای انتخابی انسان، بایستیم و واکنش نشان دهیم. راه دور است و میلی متری اما نباید ساکت ماند و مماشات کرد و حساب دوستی و همکاری و علاقه را در آن دخیل دانست. آنچه مهم است انسان است و حقوق عزیز و دوست داشتنی اش، حتا چند میلیمتر از حقوق اش.
پینوشت: برای دوستان و خوانندگانی که نوشتههای مرا نمیشناسند و برای اینکه فکر نشود که من اتفاقی و برای منظور خاصی به این مطلب پرداختهام لینکهایی از مطالب قبلی که در مورد اتفاقات مشابه بوده است. رادر اینجا میگذارم. برای من فرقی ندارد که چه کسی و در چه جایگاهی و با چه نیتی مطلبی منتشر میکند و یا رفتاری از او سر میزند که حاوی تبعیض یا تحقیر، یا نفی حقوق اولیهی انسانها باشد، در هر صورتی باشد و در صورتی که از آن آگاه شوم و البته دانش و توان تحلیلاش را داشته باشم بدون شک واکنش نشان میدهم و در بارهی آن می نویسم.
ماجرای لیلا اوتادی و تنفر مردانهی جامعهی مردسالار
لمپنیسم کافه نشین و روشنفکر قهوهخانهای
چرا روسری به سر کردیم/ پاسخ به خانم دکتر صادقی
برخورد کالاوار با زنان و مران فمینیست