اين تازه نيست قديمي است*(براي عشا مومني)
اينكه وسط اتوبان و به جرم سبقت يا سرعت غير مجاز متوقفت كنند نه امر بديعي است و نه ناپسند. اما اينكه شخصی كه مرتكب چنين تخلفي از قوانين راهنمايي و رانندگي شدهاست يك دختر ايراني باشد كه در آمريكا تحصيل ميكند براي انجام امور شخصي و تحصيلياش به كشورش باز مي گردد و در اين حين همكاري هاي متقابلي با برخي گروهها و سازمانهاي فعال در زمينهي حقوق زنان صورت ميگيرد.اما ناگهان در خيابان به جرم يك تخلف رانندگي بازداشت و به سياسيترين بندِ سياسي ترين زندان ايران(بند 209 زندان اوين) انتقال داده شود. خانهاش بازرسي شود وسايل شخصياش توقيف شود و خانوادهاش تهديد شوند كه به شرطي دخترتان آزاد ميشود كه به هيچ جا اطلاع ندهيد. به ظاهر امري بديع و نو آورانه از سوي مامورين راهنمايي ورانندگي به نظر ميآيد؛اما به باور من اين تنها ظاهر ماجرا است كه بديع ميناميد زيرا كه؛
اينكه وسط اتوبان و به جرم سبقت يا سرعت غير مجاز متوقفت كنند نه امر بديعي است و نه ناپسند. اما اينكه شخصی كه مرتكب چنين تخلفي از قوانين راهنمايي و رانندگي شدهاست يك دختر ايراني باشد كه در آمريكا تحصيل ميكند براي انجام امور شخصي و تحصيلياش به كشورش باز مي گردد و در اين حين همكاري هاي متقابلي با برخي گروهها و سازمانهاي فعال در زمينهي حقوق زنان صورت ميگيرد.اما ناگهان در خيابان به جرم يك تخلف رانندگي بازداشت و به سياسيترين بندِ سياسي ترين زندان ايران(بند 209 زندان اوين) انتقال داده شود. خانهاش بازرسي شود وسايل شخصياش توقيف شود و خانوادهاش تهديد شوند كه به شرطي دخترتان آزاد ميشود كه به هيچ جا اطلاع ندهيد. به ظاهر امري بديع و نو آورانه از سوي مامورين راهنمايي ورانندگي به نظر ميآيد؛اما به باور من اين تنها ظاهر ماجرا است كه بديع ميناميد زيرا كه؛
اولا: به احتمال قريب به يقين افرادي كه خانم مومني را دستگير كردهاند مامور راهنمايي و رانندگي نبودهاند زيرا در حيطه ي اختيارات آنها نيست كه متخلف راهنمايي رانندگي را زنداني كنند يا به زندان اوين انتقال بدهند.
دوما : گيرم كه بازداشت به خاطر تخلف رانندگي باشد چرا زندان؟ چرا اوين؟ چرا بند 209؟ و چرا تهديد خانواده به عدم اطلاع رساني؟و هزاران سوال سادهي از اين دست.
اما دليل كه من مي گويم اين امر بديعي نيست نمونههايي است كه در ساليان گذشته به خاطر داريم كه فعالان سياسي، مدني، مطبوعاتي و حتا فعالان حوزهي زنان را ه به خاطر فعاليت واقعي شان كه بار خاطر حاكمان خاطر پريشان شدهاست بلكه معمولا سعي بر اين بوده كه آنها را به اتهامات و جرمهايي غير از آن امري كه از نظر حاكمان جرم واقعي است بازداشت و روانهي زندان كنند.
نه مگر مسعود بهنود را به جرم داشتن مواد مخدر باز داشت كردند؟ نه مگر ناصر درخشان را به جرم داشتن مشروبات الكلي و اسلحه؟؟!! آنهم در دفتركارش؟!نه مگر عدنان حسن پور را به جرم جاسوسي؟ هانا و روناك را كه با بستههاي چندهزارتايي از برگههاي كمپين يك ميليون امضا دستگير شدهاند به جرم محاربه و جاسوسي و داشتن ماهواره زنداني ميكنند؟نه مگر زناني را كه در يك تجمع فرهنگي و نهايتا سياسي كه در قانون حق آنان است با مجازاتهاي مثل شلاق روبهرو كردهاند؟آيا اين عدم تناسب دلايل اتهام و مجازات با اصل عمل انجام شده توسط زندانيان و بازداشت شدههاي اين سالها اتفاقي است؟يا از روي ناداني است يا واقعا عدم آشنايي مامورين و قضات و بازجو ها با عناوين جرم و.... است؟
نه! داستان از اين قرار است كه جمهوري اسلامي از لحاظ عدم رعايت حقوق و آزاديهاي سياسي و مدني شهروندان جامعهاش، هم از لحاظ منشورهاي بينالمللي و كونوانسيونها حقوق بشري و هم از لحاظ ناديده انگاشتن آزاديهاي پيش بيني شده در قانون اساسي داخل كشور زير سوال و فشار است. بنابر اين حاضر نيست هزينهي واقعي رفتارهاي خود را باشهرونداناش بپردزاد بلكه با وانموده كردن و غير واقع سازي از عناوين اتهام، جرم و يا مجازاتها هم معترضان و منتقداناش را به مجازاتهاي سنگين مورد نظرش ميرساند و هم اگر در مقابل هرگونه اعتراض يا انتقادي نسبت به رفتارهاي غير قانونياش قرار گيرد با نسبت دادن عناوين ديگرگونه و غير واقعي به متهمان، مشروعيتي هر چند ظاهري را براي فشارهاياش به فعالان سياسي، مدني، مطبوعاتي يا فعالان حوزههاي حقوق بشر و زنان را جهت انتقال به رسانهها و افكار عمومي فراهم ميسازد.
اكنون دوست ناديده ولي فرهيخته و هنرمند ما اگر چه به جرم تخلف از قوانين راهنمايي رانندگي باز داشت شده است اما جرمهاي واقعي همانهاي است كه اكنون زير بازجويي از وي پرسيده ميشود و به وي نسبت داده ميشود اما نمیتواند از حقوقی که جرم ها یا اتهامات منتسب به ویُ او را آن برخوردار می سازد محروم است و این گونه آست که باید بگوییم خانم مومنی «اين تازهاي نيست قديمي است » و سال هاست که مردمان جامعه ی ما با این رسم آشنایند خود شما هم شاید قبل از بازداشت آشنا بودی. از سوی دیگر هر كاري مي كنیم و ميكوشیم كه ياد آن بيت معروف پروين اعتصامي نيافتيم دست خودمان نيست...... ما را به رخت و چوب شباني فريفته است........
*عنوان مطلب- شعری ا ست از: احمدرضا احمدی
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ