هیچ کس حق ندارد از کسی که من دوستش دارم بهتر باشد

1-از همان زمان ورود آقای موسوی به انتخابات،  فارغ از این که به دلیل این که ایشان هرگز اصلاح طلب نبوده و هیچ سابقه ی اصلاح طلبانه ای ندارد و در واقع تا روز ورود به انتخابات هیچ برنامه ای برای رییس جمهور شدن ندارد، منتقد معرفی ایشان به عنوان کاندیدای اصلاح طلبانه بودم. اما بعد از راه افتادن موج سبز و .. چندیدن یادداشت هم در مورد آن شیفتگی و آن موج پوپولیستی که دامن و کت و شلوار بسیاری از روشنفکران یا حداقل مدعیان روشنفکری را نیز گرفته بود نوشتم.  آن موقع ها هشدار می دادم که چنین شیفتگی که رگه های زیادی از «فیتیشیسم» و «اسلویسیم" در آن دیده می شود، پوپولیستی است که در صورت پیروزی سیاسی جاده صاف کن فاشیسم خواهد شد.
2- هم آن موقع هم بعد از انتخابات و حوداث بعد از آن  یک اصل لایتغیر مثل ورد مقدس وجود داشته است که «در این شرایط نباید با نقد سران جنبش سبز باعث تقویت جبهه ی مقابل شد» و البته این وضعیت تنها منظور میر حسین موسوی است.
3- من از نقد شجاعانه و تا حدی درست خانم شادی صدر(برخی جاهای نقدشان را در مطلب بعد ی به نقد خواهم نشست) از بیانیه ی کروبی خوشحال ام.اماسوای این اینکه انتظار داشتن از یک روحانی  برای به کار نبردن  اصطلاحات و ترم های مشخص حوزه ی تحصیلی و اعتقادی اش تا چه اندازه می تواند مبتنی بر حقوق بشر باشد بماند. این که توجه نکنیم به این که آن کلمه و آن جمله در مقابل درخواست توبه ی حاکمان و در دفاع از مردم گفته شده که«اگر قرار بر توبه باشد این  شمایید باید توبه کنید» و این که نقد بخشیدن را بکنیم بماند برای فرصتی دیگر.
4-  اما نکته ی جالب  آن است مثل اینکه عشق بیش از حد به میر حسین ظاهرا نه تنها یک بار منجر به این شد که یکی دیگر از عزیزان فمنیست، درحالی که هنوز میر حسین اصلا بیانیه و برنامه ای ارائه نداده بود ؛ مدعی شد که روح برنامه های میر حسین با سکولاریسم هماهنگ تر است، اما ظاهرا این عشق و شیفتگی شبیه به علاقه ی شخصی می شود  و کار به جایی می رسد که چون عاشقان رند و نظر باز و  غیرتی  تا بدان حد پیش می رود که به کینه از هر کسی که ممکن است گاهی کمی بهتر از میر حسین در چشم مردم پیدا شود، منجر می شود. در این صورت باید بیاییم و ثابت کنیم که نه خیر  این گونه نیست و هیچ کس نمی تواند  و حق ندارد بهتر از کسی باشد که من دوستش می دارم.این گونه می توانیم چیزهایی در مورد کروبی بگوییم که صد برابر این حرفها در بیانیه های موسوی  وجود دارد.  می توانیم دست روی  نکات و تقاطی از گفته های کسی بیاندازیم  که بسیار شدیدترو محکم تر در گفته ها و بیانیه های کسی که دوستش می دارم حضور دارد و گفته شده است. برای این کار مقاله در نقد «بخشش» می نویسیم.
در این شرایط  دیگر کار نداریم که میر حسین محبوب  ما؛ هیچ حرفی از آن مادران داغدار نزد که پسران شان و دختران شان تنها آمده بودند بگویند «رای ما کجاست» و میر حسین محبوب  شمایی که منتقد کروبی شده اید، حتا از قضیه رای و انتخابات به کلی گذشت و این کروبی است که در جای جای بیانیه اش تکرار می کند که این همه بحران به خاطر تقلب در رای مردم  پیش آمده است. در این شرایط انتقاد کردن به کروبی که رسما ترورنافرجام شده است،  آسیب به جنبش سبز نیست .اما نقد میر حسین تقویت جناح سرکوب و آب به آسیاب دشمن ریختن است. در این شرایط نقد از کروبی در سایت ها منتشر می شود. ما منقدان موسوی به همه چیز متهم می شوند جز روحیه ی نقد و روشنگری... 

5- من احترام ویژه ای برای نوشته ها و فعالیت ها و شخص شادی صدر عزیز قایلم تنها سوالم از شخص ایشان این است چرا این نقدها را در مورد موسوی ننوشتید در حالی که مواردی که شما مورد نقد قرار داده اید صدبرابر آن در بیانیه های موسوی دیده می شود. اصلا همین که موسوی در بند اول  به قول خودتان حتا به آن هم اشاره ای نکرد ایا همین عدم اشاره قابل نقد نبود؟ نکند می ترسیدید نقد میرحسین به شهرت و محبوبیت اجتماعی تان لطمه ای وارد کند؟ گمان نمی کنم اما جای سوال باقی است. اما سوالم را از بقیه منتشر کنندگان و لینک دهنگان  و تحشیه نویسان مقاله ی خانم صدر می پرسم. آیا کروبی یکی از رهبران منتقد و معترض جنبش  سبز نیست. آیا اگر میرحسین ادعا کرده است که حاضر است جان اش را تقدیم کند  کروبی رسما و عملا تا پای جان پیش نرفته است مگر تیراندازی به خودرویی که کروبی سرنشین آن است رسما به معنای خطر جانی نیست. چگونه است کروبی چنین بی رحمانه و غیر علمی و .. نقد می شود و نقد از وی منتشر می شود اما ..
6- حال این نوشته ی من نیز ممکن است است به تفرقه افکنی و اختلاف و قضیه ی تکراری جدا کردن و فاصله انداختن بین سران جنبش متهم شود. ولی نقد یک جانبه ی  کروبی و انتشار یک جانبه ی نقد از کروبی و عدم انتشار نقد از موسوی تفرقه و کمک به روزنامه کیهان و جوان و  اختلاف اکنی و جدا کردن  سران جنبش از هم نیست؟  راستی انتشار و تبلغ برای این گونه نوشته ها چی؟
farsi
Share
تا کنون 10 دیدگاه برای این پست ثبت شده است

ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد . چو شهاب آسمانی نتوان دل به زمین بست

به شدت با نوشته ت موافقم و معتقدم اصلاً این نوشته به این معنا نبود که از کروبی نقد نشه . شهاب عزیز فقط متذکر شده بود که اشتباه 30 سال قبل تکرار نشه که باز یه قدیس بی عیب و نقص بسازیم که عین فرشته هایی که تو کارتونان فقط خوبه و این در حالی باشه که همه می دونیم این اصلاً صحت نداره,دوباره جریان کاریزمایی و تکرار اشتباهات قبل و سود جستن یه عده از شرایط موجود!این مطلب فقط یه هشدار بود که بهتر ببینیم و بسیار عالی هم بود.دمت گرم شهاب جان.

نمي خواهم نام كسي را بياورم كه عد وارد بحثي بي سراجام شوم، چون اصلاً وقتش را ندارم، ولي فكر كنم به ياد داري آن جلسه اي را كه در ستاد شهروند آزاد تهران برگزار شد و خانمي را كه به ستاد كروبي آمده بود و هر چه تهمت روا يا نروا توانست به كروبي نسبت داد و با بدون پاسخ گذاشتن سوالات و البته ادبياتي ... جلسه اي را كه به حالت نيمه متشنج در آورده بود را ترك كرد.<br />شهاب سالهاست كه ديده ايم و شايد هم خود اينگونه بوده ايم كه وقتي كسي بيايد و توان خود را بگويد و دست ياري به سوي ما دراز كند، به دليل توان اندكش براي تغيير در شرايط او را با بدترين ادبيات ممكنه مورد خطاب قرار مي دهيم و اصلاً حتي گوشه نگاهي هم نمي كنيم كه او چه مي گويد البته در مورد خانم صدر و نوشته شان حداقل از نظر ادبيات شايد اينگونه نباشد .<br />اما بارها خودمان هم اينگونه بوده ايم كه كسي آمده و چند كلمه مورد علاقه ما را در سخنانش به كار برده و چند جمله نامفهموم گفته كه بعضاً حتي در مقابل اعتقادات كا بوده اما در دل گنگي جملاتش و دل خوش به همان چند كلمه او را بت كرده ايم و هر چه را خود خواسته ايم به نام او عنوان كرده ايم و گوش نداده ايم كه او چه مي گويد و چه مي خواهد<br />يادآور مي شوم در جلسه كه يكي در ستاد موسوي برگزار شد و ديگري توسط كميته زنان ستاد دانشجويي كل كشور كروبي در زير زمين ستاد مركزي كروبي، اولي را من شنيده ام و خهود نبودم اما مي توانيد به <br />آرشيو وبلاگهاي به خصوص بچه هاي ميدان زنان در مورد جلسه مربوط به كنوانسيون در ستاد موسوي و برخورد مسئولان ستاد مگاهي داشته باشيد و برنامه دوم را كه بخشي از اطلاع رساني اش توسط خود من انجام شد هم در سايت هاي خبر وجود دارد كه چگونه بود و ...<br />اولين بيانيه موسوي (پيش از 22 خرداد) را به ياد داري كه اين دختران و زنان بد حجابي را كه در حمايتش به پا خواسته بودند منافقيني ناميده بود كه براي بد نام كردنش به خيابان ها آمده اند!<br />اما چه مي شود كرد كه اين روزها همه عاشق شده اند و در ديد عاشق هيچ جمالي زيباتر از جمال يار نيست

من نقد شادی صدر را نخوانده ام اما کروبی را پیشرو تر از میر حسین می دونم.

خوب من کجا گفته ام کروبی نقد نشود.؟؟؟؟ چه ربطی دارد من که گفتم با انیکه نظرات شادی درست نیست اما همین که نقد کرده خوشم می آید سوال من چیز دیگری است و دغدغه ی من این بت پرستی است

من باتك تك حرفهايت موافقم ولي با ربطشان به هم شديدامخالفم!دارم سعي ميكنم خودم هم بعضي مشخصه هاي جنبش را پيدا كنم و بنويسم و فكر ميكنم يكي از مهمترينهايشان تكثر و تنوع است. بعضيها شيفته ميرحسين هستند و بعضي نه. بعضيها او يا كروبي را الان نقد ميكنند و بعضيها گذاشته اند براي بعد. بعضيها با اين بيانيه مخلفند و بعضيها با آن يكي.خوب خانم صدر بر اين نكته ها نقد دارد و بنظرش گفتنش واجب تر است. تو اين نظر را نداري و بنطرت بايد چيزهاي ديگري گفت.ميخواهي ميرحسن را نقد كني, چه خوب!اما چرا به نقد به كروبي ايراد مي گيري؟؟؟ تو هم نقدهاي خودت را بنويس, برادر!

سلام<br />بسیار خوب نوشتی..ظاهرا قرار نیست ما با این آئین بت برستی و بت سازی خداحافظی کنیم. عنوان یادداشتت هم عالی بود. دمت گرم آقا

به هر حال یک سوا بود سمانه جان...با طرح سوال هم مخالفی

شهاب جان<br />بشدت با طرح این مطلب که نوشته اي؛ مخالف ! نه، که بهتر است بگویم ناموافقم<br /><br />پیروز باشی

با سلام به شهاب عزیز.<br />بر اساس منابع موثق که بردن نامشان موجب دفن شدن زیر موج اتهامات دوستان قدیمی می شود. کمیته ای تحت عنوان کمیته تعیین مصادیق انتقادهای مجاز از سوی برخی دوستان به طور خود جوش و توسط عناصر فعال، جانباز و دوست داشتنی جنبش خودمان تشکیل شده که بزودی عناوین انتقادهای ممکن و ثواب را در اختیار همگان قرار می دهد تا مبادا عدم هماهنگی موجب فتنه شود.انشالله که در دولت بعدی این کمیته جایگزین تشکیلات منحوس و دیکتاتوری شورای نگهبان خواهد شد.<br />من الله توفیق
shahab sheikhi ©