نوشتن اوج ناامیدی
گشودن وبلاگ در اين عصر رسانهاي، امري آسان و طبيعي و گاه شايد اجباري مي نمايد. آن هم در سر زميني كه انگار نوشتن از ديرباز گناهي نابخشودني و به اتفاق ناديده انگاشته شده تا در زمان معهود با نوشته و نويسنده آن كنند كه ميكنند. از آنجا كه ديگر رسانههاي نوشتاري معمولا يا به توقيف حاكمان در ميآيند و يا به محاق خود سانسوري و يا زير بار سنگيني هزينه كمر خم ميكنند. به همين دليل است كه همهي آنهايي كه اهل نوشتناند حداقل به اندازهي تعداد سالهاي عمرشان نشريههاي توقيف شده در خاطر دارند.نگارنده خود در دو نشريه كه مسئوليت حرفهاي داشته شاهد تجربهي تلخ توقيف بوده و از 16سالگي تا 32سالگي از ۱۰ -۱۵نشريهاي كه در آنها مطلب چاپ كرده در حال حاضر تنها ۳تاي آنها به حیات خود ادامه می دهد وتوقيف نشده است. بهراستي چنين تجربهي تلخي هوا و حوصلهي نوشتن بازنگه ميدارد؟اكنون بسياري از ما ديگر اميدي هم به باز شدن نشريهاي كه در آن بنويسيم و اميدي هم به دوام آن داشته باشيم نداريم اينگونه نا اميدانه روي به اين فضاي مجازي ميآوريم و مينويسيم زيرا كه به گفتهي ويرجينيا وولف «نوشتن اوج نااميدي است».
اكنون از پس چنين تجربههاي تلخي و با تجربه يكي دو وبلاگ ناتمام مانده،در اين وبلاگ سعي بر آن دارم كه به صورت جدي تر و مداومتر ضمن داشتن فضايي براي نوشتن روزانهها و شبانههاي خودم،از مسائل و پديدههاي روز هم تحليلهايام را ارائه دهم.
از آنجا كه در هر رسانهاي «بازخورد»به زبان علم ارتباطات و به زبان ديگر تاثير و تاثر متقابل گرداندهي رسانه با مخطباناش يكي از اركان اصلي توفيق و ماندگاري رسانهاست و هم از اين رو كه وبلاگ يكي از صادقانهترين رسانه به معناي در معرض قضاوت مدام مخاطبان قرارگرفتن است،بدون شك همراهي شما مخاطبان مو جب سعي در كمتر به بيراهه رفتن خواهد بود.
![Share](/sites/default/files/share.png)
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ