يك افسر كامبوجي براين باور است كه «مينها نگهبانان خاموشي هستند كه هرگز خطا نميكنند و هيچگاه به خواب نميروند و هرگز صلح را به ارمغان نميآورند»؛ آري اين نگهبانان زيرزميني ساليانه جان 20 هزار نفر را در جهان ميگيرند كه اكثر اين قربانيان كودكان هستند.
امروزه ديگر عادت كردهايم كه ماهيانه، هفتگي و يا حتي روزانه، خبري در مورد انفجار مين در كردستان (همهي مناطق كردنشين) دريافت كنيم. ما هر روز شاهد جان باختن، مجروح شدن و يا نقص عضو كودكاني از اين مرز و بوم هستيم كه در سرزمين مادريشان به بازي يا كار مشغولند؛ سرزمين آنها مشحون از مينهاي كاشته شده است؛ آن هم به خاطر جنگي كه ميان قدرت طلبان، قدرتزدگان، عاشقان و شيفتگان مرزهاي سياسي ـ جغرافيايي درگرفته است؛ مرزهايي كه براي كودكان كشته شده دراين جنگها يا كودكان يتيم شده، معنايي ندارد.
سرزمين كردستان از ديرباز محل جنگ قدرتهاي بزرگ بوده است؛ بيشترين اين جنگها ميان حكومت ايران و همسايگان غربياش رخ داده است؛ از دوران امپراتوريهاي بزرگ تا زمان عثمانيها؛ در دوران معاصر نيز مردم كردستان ضمن فرسايشيترين و طولانيترين جنگ تاريخ معاصر جهان با عراق، آسيبهاي آشكار (جاني، مالي، تخريب و ويراني و. . .) و آسيبهاي پنهان (رواني، اجتماعي، فرهنگي و. . .) جنگ را تجربه كردهاند. مردماني كه تاريخ هرگز به ياد ندارد، براي جنگ به سرزميني تاخته باشند. به هر حال اين قربانيان هميشه، به دليل آن كه تا امروز، از قدرت سياسي و حاكميت بيبهره بودهاند و نيز به دليل آن كه هميشه از جانب حاكمان به عنوان «اقليت ناآرام» و «منفور» نگريسته شدهاند، هرگز نتوانستهاند از حمايت و توجه كافي چه از جانب دولتهاي مركزي و چه از جانب مجامع و نهادهاي بينالمللي برخوردار شوند.
مين براي نخستين بار در جنگ جهاني دوم بهكار برده شد و كشورهاي مصرف كنندهي آن پذيرفتند، استفاده از مين براي حفظ امنيت سربازانشان اجتناب ناپذير است. كميتهي صليب سرخ جهاني براين باور است كه كاربرد مينهاي زميني به ندرت در طول جنگها به ترتيبي صحيح صورت گرفته است. اكنون مطابق آمارهاي سازمان ملل 110 ميليون مين در 64 كشور جهان وجود دارد كه ايران را ميتوان جزو 10 كشور اصلي در معرض خطر مين دانست؛ در يك تقسيمبندي كشورها به سه دسته تقسيم ميشوند: كشورهاي در محاصرهي مين، كشورهاي در معرض خطر شديد مين و كشورهاي در معرض خطر مين كه ايران در گروه سوم قرار دارد.
بنابر آمارهاي ستاد پاكسازي وزارت دفاع، چهارميليون و دويست هزار هكتار از اراضي مرزهاي غربي ايران آلوده به مين، مواد منفجره و گلولههاي عمل نكرده است كه دو ميليون و چهارصد هزار هكتار از اين زمينها تنها آلوده به مين است؛ براساس همين آمار، دوميليون و سيصدهزار هكتار زمين آلوده به مين مربوط به مناطق كردنشين (ايلام، كرمانشاه، كردستان و مناطق كردنشين آذربايجان غربي) ميباشد كه با اين روال پاكسازي، احتمالاً 50 سال طول ميكشد كه اين مناطق از آلودگي به مين رها شوند؛ اگرچه قولهايي مبني بر پاكسازي آن در 5 تا 8 سال آينده داده شده است.
بنابراين اگر چه مردم ايران تنها 8 سال با وضعيت مستقيم جنگ روبرو بودهاند، اما مردمان مناطق مرزي كه كاملاً به اتفاق، مناطقي است كه قوميتها و ملتهاي ديگر ايراني ساكن آن هستند، پس از گذشت 17 سال از پايان جنگ همچنان درگير كشتار آن هستند؛ آنهم در شرايطي كه ديگر ساكنان آن از هيچ تسهيلاتي به عنوان زندگي در مناطق جنگي برخوردار نيستند؛ واقعيت پنهان قضيه آنجاست كه اگرچه جنگ در هوا (بمباران، موشكباران و. . .) و در زمين (جنگهاي خاكريزي و زرهي و. . .) پايان يافته است، اما آثار كشتار آن در زيرزمين همچنان عليه اين مردم ادامه دارد. آن هم جنگي نابرابر، پنهاني و غيرقابل پيشبيني؛ يعني تنها زماني قربانيان متوجه ميشوند در معرض مرگ قرار دارند، كه يا جانشان را از دست دادهاند يا عضوي از بدنشان را. بنابر آمارهاي جهاني، ساليانه 000/20 نفر قرباني مين ميشوندو به طور متوسط هر 22 دقيقه يك نفر در جهان به اين دليل جان خود را از دست ميدهد. در مورد مناطق مرزي غرب ايران اكنون به خبرهاي هفتگي و روزانه در مورد انفجار مين عادت كردهايم مطابق آمارهاي استانداري كردستان، موارد انفجار در سالهاي 80، 81 و شش ماههي نخست سال 82 به شرح زير ميباشد:
در شهرهاي بانه به ترتيب 45 ، 23 و 5 مورد، در شهر سقز 23 ، 20 و 12 مورد، در مريوان 16، 5 و 3 مورد در ديواندره تنها آمار شش ماههي اول سال 82 در دست بود (5 مورد) قروه سال 80، 3 مورد و كامياران در شش ماههي اول 82، 2 مورد انفجار رخ داده است.
در مورد شهرهايي همچون سنندج، بيجار و ديگر استانهاي كردنشين آماري در دسترس نيست؛ البته نگارنده اطمينان ندارد وقتي در شش ماههي نخست سال 82 در ديواندره 6 مورد انفجار روي داده است، در سالهاي پيشتر انفجار روي نداده باشد؛ به هرحال مطابق اين آمار در مجموع 194 انفجار در طول 2 سال و نيم روي داده كه موجب كشته شدن 16 نفر و مجروح و مصدوم شدن 179 نفر و نيز 114 مورد اتلاف دام و 6 مورد ايراد خسارت به خودرو (3مورد تراكتور و 3 مورد ماشين سواري) شده است. فعلاً آماري از سال 83 در دست نميباشد؛ اما در مورد سال 84 كه هنوز دو ماه از آن نگذشته است، مطابق آمار منعكس شده در خبرگزاريها بيش از 60 نفر براثر انفجار مين و اشياء مشكوك جنگي (بخوانيد خمپاره) در شهرهاي مريوان، بانه و ايلام جان باختهاند.
در سطح جهاني و بينالمللي نيز براي محدوديت يا ممنوعيت استفاده از مينها تا سال 1949 كه در كنوانسيون چهارگانهي ژنو بحث تفكيك ميان رزمندگان و غير رزمندگان مطرح شد، اشارهي روشن و صريحي به مين نشده است. در اين كنوانسيون استفاده و بهكارگيري سلاحهاي جنگي در مورد اهداف و اشخاص غيرنظامي ممنوع شده است.
سال 1980 كنوانسيون ممنوعيت استفاده از برخي تسليحات متعارف با آثار درد و رنج در سازمان ملل متحد به تصويب رسيد كه در پروتكل دوم اين كنوانسيون، محدوديت و ممنوعيت نسبي كاربرد مين اعلام شده است. بنابراين پروتكل، مينها بايد تنها در موضوعات و اهداف نظامي مورد استفاده قرار گيرد و كاربرد عدم تبعيض ممنوع ميباشد. يعني كشورهاي استفاده كننده لزوماً ميبايست تفكيكي ميان رزمندگان و غيررزمندگان قايل شوند و مينها بايد در نواحي كار گذاشته شوند كه از دست رس شهروندان و غيرنظاميان دور باشد. اما قابل توجهترين پيمان بينالمللي در اين زمينه پيمان اوتاوا ميباشد كه در سال 1999 منع استفاده از مينهاي زميني را پيشبيني كرده است. اين پيمان با استقبال جهاني روبرو شده است،به طوري كه تا سال 2004 كه همايش دوم آن در كنيا برگزار شد، 150 كشور به اين پيمان پيوستهاند؛ جالب توجه آن است كه در ميان 42 كشوري كه پيمان را هنوز نپذيرفتهاند، آمريكا چين و روسيه نيز قرار دارند. آمريكا با اين استدلال كه پيوستن به چنين پيماني امنيت سربازانش را در جنگ به خطر خواهد انداخت حتا حاضر نشد در همايش كنيا شركت كند؛ اكنون با ذكر اين مطالب جاي چند تامل كوتاه وجود دارد.
1- وضعيت فقر و محروميت مناطق كردنشين، شامل محروميت از پوشش خبري هم ميشود. همه ميدانيم و ميبينيم كه چگونه در مورد حوادث مشابه كه منجر به جان باختن ديگر شهروندان ميشود جاروجنجالهاي تبليغاتي به پا ميشود و چه كميتههاي آنچناني از امنيتي گرفته تا اطلاعاتي و قضايي تشكيل ميشود و اين وقايع چه پوشش خبري و تحليلي كه نمييابند. براي مثال ميتوان به حوادثي چون حادثهي ورزشگاه آزادي، مينيبوس دانشآموزان در ولنجك، غرق شدن قايق در پارك شهر و. . . مقايسه كنيد اين موضوعات را، مثلاً با كشته و زخمي شدن بيش از 30 نفر در ايلام. نكتهي قابل توجه آنجاست خبرنگاران كه به گفتهي برنارد شاو خوراكشان حوادثي اين چنيني ميباشد، بنابه اين دليل كه حوادث و انعكاس آن نبايد هيچگونه حساسيتي ايجاد نمايد، قربانيان چنين فجايعي را دچار بايكوت خبري و تحليلي مينمايند. مرگ مردمان اين مناطق اگرچه با صداي مهيب انفجار صورت ميگيرد اما حادثهي مرگشان با سكوتي وحشتناك و غمانگيز در رسانهها امتداد مييابد.
2- ظاهراً متولي هزينههاي جبرانياي كه براي حادثه ديدگان ايران در نظر گرفته ميشود، بنياد جانبازان است. با همهي پيگيريهاي انجام شده تنها موردي كه ميتوان به آن اشاره كرد، يكي از مصوبات مجلس شوراي اسلامي در سال 82 ميباشد كه طي آن مقرر شده است از سرجمع اعتبارات وزارت دفاع و بنياد جانبازان به هر نفر كه در برخورد با مين در مناطق جنگي دچار نقص عضو شود، ماهيانه 50 هزار تومان پرداخت شود. در مورد هزينههاي درماني، بيمارستاني و غيره نيز مطلبي ذكر نشده است. سوال اساسي آن است كه مطابق قوانين اسلامي ديهي اين افراد چگونه پرداخت ميشود؛ در حالي كه قطع يك دست، نصف ديهي كامل يك انسان را شامل ميشود؛ آيا اين افراد از چنين حمايت حقوقياي برخوردار هستند. ضمناً مصوبهي مذكور تنها به افرادي كه دچار نقص عضو ميشوند اشاره ميكند در مورد افرادي كه جانشان را از دست ميدهند، اشارهي خاصي ندارند.
3- بنابه آمارهاي جهاني در 50 سال اخير حوادث انفجار مين در جهان نسبت به همهي سلاحهاي هستهاي شيميايي و. . . بيشتر قرباني گرفته است؛ در مورد ايران و با توجه به مرزهاي غربي كشور با عراق ذكر اين نكته ضروري است كه از زمان جنگ اول خليج فارس تردد در مناطق كردنشين بسيار زياد شده است و در اين اواخر، پس از حملهي دوم آمريكا به عراق به دليل باز شدن مرزها بر زايران شيعي ايراني به سوي عتبات عاليات، شاهد تردد روزافزون از اين مرزها هستيم؛ اما متاسفانه اعمال سياست تعقيب شدهاي را در اين زمينه توسط دولت مشاهده نميكنيم، بنابر آمارهايي كه ستاد پاكسازي وزارت دفاع منتشر كرده است تخمين زده ميشود، 16 ميليون مين در مرزهاي غربي كشور وجود دارد. ذكر اين نكته ضروري است كه مين ارزانترين تسليحات جنگي است؛ هزينهي توليد يك مين رقمي حدود يك دلار است اما هزينهي پاكسازي آن بين 100 تا 150 دلار برآورد ميشود. آيا با لحاظ اين شرايط، اختصاص رديف بودجهاي به اين منظور ضرورت ندارد.
4- در پروتكل دوم كنوانسيون 1980 سازمان ملل كشورهاي استفاده كننده از مين ملزم شدهاند، نقشهي مناطق مينگزاري شده را تهيه نموده و پس از ترك مخاصمه آن را در اختيار سازمان ملل و كشور مقابل قرار دهند تا نسبت به پاكسازي سريع اين مناطق اقدام شود. براساس اين پروتكل شوراي امنيت سازمان ملل، در جنگ عراق و كويت خروج متحدين از عراق را موكول به دادن كليهي اطلاعات لازم براي شناسايي مينها و تلههاي انفجاري استعمال شده، توسط عراق نمود. آيا چنين تمهيدي هنگام پذيرفتن صلح با عراق به طور جدي توسط دولت ايران انديشيده شده بود؛ در هر حال با توجه به تغيير نظام سياسي در عراق اين امر ميتواند با جديت بيشتري تعقيب شود.
5- نكتهي پاياني اين كه مين سلاحي سبك است و حتي براثر باران، باد و نزولات آسماني نيز ميتواند جابهجا شود؛ يعني ممكن است به سهولت از مكان اصلي و پيشبيني شدهي خود حركت كند. از سوي ديگر عمر متوسط مينها 30 تا 50 سال برآورد ميشود. حال ميتوانيم دربيابيم كه سرزمين كردستان به مزرعهاي از مين تبديل شده است؛ سرزميني كه مردم در آن زندگي ميكنند، نه سرزميني كه در آن ميجنگند؛ به اين ترتيب مردمان اين نواحي براي ساليان طولاني از اين كشتارهاي خاموش در رنج خواهند بود. چگونه ميتوان به كودكان كردستان آموخت جنگ تمام شده است درحاليكه آنها هر روز در هنگام گذر از خيابانها و كوچههاي سرزمين اجداديشان در اضطراب از دست دادن جان يا قطعهاي از بدنشان هستند؛ چگونه ميتوان خشونت را از فضاي رواني اين مردم و اين كودكان زدود؟ اگر اين مناطق مينگذاري شده در نقاط ديگري از ايران بود باز هم اين گونه با آن برخورد ميشد؛ و آيا صبر و شكيبايي مردم ديگر مناطق هم به اندازهي اين مردمان ساده و صبور ميتوانست باشد. حداقل اگر نميتوان در تامين بهتر هزينهي زندگي اين مردم كوشيد، آيا هزينهي زنده ماندنشان نبايد مورد سرمايهگذاري و اختصاص بودجه واقع شود؟