شعرهای من
آن بالا در معرفی خودم بعد از نوشتن نام ام اولین گزینه را برای معرفی خود واژه ی شاعر انتخاب نموده ام. اما احساس می کنم که هیچ یک از خوانندگان با این سبک از نوشته ها یی که تا به حال نوشته ام هوایی از ترنم شاعرانه تنفس ننموده اند. راستش باید بگویم سر آغاز من به شعر بر می گردد و برای معرفی خودم هیج واژه ای را متناسب تر از شاعر نمی دانم.اگر چه در عرصه ی نوشتن دورترین همسایه ی شعر یعنی سیاست و.. برگزیده ام اما سیاست و دنیای آن انتخاب من نبود و من انتخاب او بودم.زیرا هنوز احساس می کنم که من نه سیاسی ام و نه سیاسی نویس بلکه اتفاق افتادن این انتخاب از آن روست که در هر جامعه ای که پای سیاست تا شخصی ترین امور انسان دراز شده به گفته ی فمینیست ها «هرآن چه شخصی است سیاسی است». و به قول شیمو رسکا چه بخواهی چه نخواهی حرف هایت سیاسی تعبیر می شود. در واقع شاعر از دید من کاری جز این ندارد که اعتراض و انتقاد خود را نسبت به واقعیتی ـکه به قول «کامو» اگر هنر نبود مارا خفه می کردـُ در صورتی دیگر بنیان نهد و به زبانی دیگر برای مردم بازگو کند.اما اگر خواست با همان زبان مردم و زبانی که حاکمان بدان زبان به تغییر حقیقت مشغول اند بنویسد آن گاه نوشته اش به جای شعر مقاله ای سیاسی می شود.
در هر صورت این بحث را مجال دیگر می باید. اما از این به بعد گاهی شعرهای ام را در این جا می گذارم.باز هم به امید نظرات منتقدانه ی شما.
برای شروع یکی از شعرهای ۸-۷ سال پیش را می گذارم .اگر چه شعر تاریخ ندارد و به ویژه این شعر اما دوست دارم آشنایی شما با شعرهای من با این شعر اتفاق بیافتد. برای استقلال شعر شعر را در مطلب بعدی بخوانید