بر ساحل کودکی ات
شب از حجم رنگ گیسوان تو
امتداد می نوشد
دست های تو در دهان من
شعر می خواند
از صخره های شانه ام صعود نکرده ای
افتاده ام پرتقال
از درختی که
پیر شدم در ساحل کودکی ات
امتداد می نوشد
دست های تو در دهان من
شعر می خواند
از صخره های شانه ام صعود نکرده ای
افتاده ام پرتقال
از درختی که
پیر شدم در ساحل کودکی ات
شنبه 24 بهمن 1388
farsi
![Share](/sites/default/files/share.png)
تا کنون
1 دیدگاه
برای این پست ثبت شده است
ارسال شده توسط الهام (تایید نشده) در ش., 04/03/2010 - 18:05
نوشتی پرتقال یاد شعر فرهاد پیربال افتادم<br /><br />من هم اتفاقن کوردم اما یه زن.این یکی هم کاملن اتفاقیه.البته اومدنم اینجا اتفاقی تر از هر دوشه<br /><br />شاد زی
- پاسخ