دوربین
یک دوربین عکاسی دارم
با آن
از مادرم
از عشق
وهمه ی شادی های زندگی که ندارم
عکس می گیرم
دوربین من اما
فیلم ندارد!
خرداد ۷۷
پی نوشت: عاشق عکس و عکاسی بودم وهستم. در ۱۷-۱۸ سالگی توانستم یک دوربین زنیت۱۲۲ تهیه کنم. با آن از هر آنچه دستم و چشمم می رسید عکس می گرفتم. اما کیفیت این دوربین چنان نیست که بعد از گرفتن بیش از ۲۰۰۰ فریم عکس بتواند تو را ارضا کند به ویژه که شاپنس آن بسیار پایین است.از سوی دیگر این که هر هفته حداقل یک یا دو حلقه فیلم را به محل های ظهور و چاپ فیلم ببرم نیز هزینه ی بالایی داشت.هم چنین به علت بی پولی توان تهیه ی دوربین عکاسی با کیفیت بالایی نداشتم. کم کم از صرافت اش افتادم و حاضر هم نبودم که دوربینی که دیگر با کیفیت پایین عکاسی کنم و تمام آرزوی ام این بود که یک روز یک دوربین کانن یا نیکون تهیه کنم. سر انجام این آروز در چند روز گذشته به حقیقت پیوست. اما دوربین های امروز دیگر نسل دوربین های دیجیتال هستند و نه از فیلم خبری هست و نه از چاپ و نه از همه ی ماجراهایی از این دست.
دیروز یاد این شعرم افتادم که برای دوربینم گفته بودم و به این مسئله فکر می کردم که این که منتقدین می گویند شعری که وابسته به عوامل فرامتن و بیرون متن باشد نشان از ضعف متن است تا حد زیادی درست است.مثلا به همین شعر نگاه کنید تمام معنای این شعر وابسته به عکاسی در روزگاری است که باید فیلم در دوربین می گذاشتی اما حالا که نه از فیلمی خبری هست و نه این که بی فیلم بودن دوربین تا این حد فاجعه بار باشد. فکر کنید که زمانی دور تر در آینده کسی که از تاریخ رشد عکاسی خبر نداشته باشد هنگام خواندن این شعر به خودش خواهد گفت فیلم دیگر چیست؟ خوب نداشته باشد.مگر چه اتفاقی می افتد.
اما به هر حال من این شعرم را دوست دارم و وقتی هم به این مسئله فکر کردم غمگین تر هم شدم.
فایل مرتبط: شعرهای من
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ
- پاسخ