فهرست محتوا

مصاحبه با شهاب الدین شیخی در مورد «مهاجرت سیاسی» نسل جدید بعد از ۲۰۱۰

  شاید حدود ۲ سال پیش بود. یعنی دو سال و از آمدنام به آلمان میگذشت. یعنی آن یک سال و نیم لعنتی در روستاها و شهرهای ایالت رایلند فالتس، و کوچ و فرار دوبارهام به برلین که انگار کوچ واقعی من همان بود. همان مواجه شدن با چهرهی « خارج».با معنای مهاجرت. همان وقتی که به محض ورود به برلین دیگر هیچ جواب تلفنی حتا از دوستانی که تا آن روز فکر میکردم دوستم هستند نشنیدم و ندیدم..     و دوستان جدیدی پیدا کردم. علی لیمونادی سالهاست در «تلویزیون ایرانیان» در مورد مسئلهی مهاجرت،...

یادداشتهای یک کورد زبان نفهم در آلمان - یادداشت اول: آلمانی(اروپایی)های کون نشور

بسیاریاز یادداشتهای این مجموعه،خیلی وقت پیش نوشته شده است. اما به دلیل آنکه در تمامی این دوسال منتظر فرصتی بودم که مجموعهیادداشتهای «بریده شدن با گیوتین» را تمام کنم و هرگز آن فرصت دست نداد و از آنجا که تصمیم گرفتهام دیگر هیچ کاری را  به سرآمدن زمان و فرصت و کار دیگری موکول نکنم؛ از امروز که دومین سالگرد ورود من به آلمان است شروع میکنم به منتشر کردن آنها. این یادداشت ها نه به قصد طنز، نه به قصد جلب توجه، بلکه به سبب...

قصهی انسانی که تمام عمر ترجمه شده است./ سخنان من در انجمن قلم (پن) آلمان، در برنامهی شب ایرانی در برلین

شب ایرانی از مجموعهی « هفتهی  زبان و کتابخوانی » که  توسط انجمن قلم آلمان برگزار میشد. در این شب برای قسمتی از برنامه به نام « داستان بی پایان تبعید» (Eine unendliche Geschichte) من به عنوان « شاعری جوان کورد از ایران!!»(شما به بزرگی خودتون ببخشید این آلمانیها ۳۶ سال براشون جوان است). که تازه خارج شده، انتخاب شده بودم که به همراه یکی دیگر از نسل نویسندگان و روزنامه نگاران و فعالان بر سر تجربههای مهاجرت بر نویسندگان و روزنامه نگاران  سخن بگوییم . از اول هم قرار بود که در وااقع...

سرود آن که رفت, سرود آن که ماند

یک بار با منصور داشتیم سر این که یکی از دوستانمان توانسته بالاخره بعد از مدت ها اقامت انگلیس را بگیرد حرف میزدیم. نمی دانستیم خوشحال باشیم از آن که سرانجام٫سرانجامی یافته و محلی برای آرامش٫یا آنکه غمگین باشیم از این که دیگر تا سال های سال شاید و حتا تا آخر عمر مگر از سر اتفاق هم دیگر را نخواهیم دید مگر از راه عکس و چت و ایمیل و در فضای مجازی.نمی دانستیم خوشحال باشیم از این که سرانجام در جایی  زندگی خواهد کرد که حداقل هایی از حقوق انسانی و فردیاش را می تواند داشته باشد یا غمگین از این...
shahab sheikhi ©