ديشب يكي از دوستان كه اتفاقا آشنايي از قبل با خانوادهي بنده داشت اما خودم را نميشناخت و به خاطر مطالعه ي روزنامهي آشتي با نام من و بعدها با خودم هم آشنا شده بود. با بنده تماس گرفت و با شور وشوق تمام گفت:_سلام كاك شهاب تبريك ميگم بالاخره روزنامهي آشتي را بعد توقيف منتشر كرديد_ ا ا ا مگه منتشر شده؟_واا مگر شما خبر نداريد؟مگه ممكنه؟_خوب چرا نباشه شده ديگه_ عجبا گفتم نه اسمي نه مطلبي از شما نبود ها يعني حتا در حد مشورت و .._بيخيال حالا بگو كيفيتش چطوره؟شكل و شمايلاش همچنان شكيل هست؟ عكسهاي با...
فهرست محتوا
پرسه در ميدان مين
تمام اين سالها دوستان و مخاطبان زيادي هميشهاين گله و لطف را از من وبه من داشتند كه چرا وبلاگ يا وبسايتي باز نميكنم و در آن به نشر نوشتهها و افكار خويش نميپردازم؟ يا استدلال ميكردند فايدهي ديگرش اين است كه مي توانيم به مطالبي كه پراكنده اين سو و آن سو چاپ مي كني دسترسي داشته باشيم. و..راستش نميدانم دقيقاً اين دوستان را چگونه قانع ميكردم. ولي حقيتا يكي از دلايل اش برخوردهايي بود كه در اين سالها با وبلاگ نويسان كرده بودند. آن همه زندان و حكم و بازجويي و.... تنها به جرم داشتن يك دفتر خاطرات...