هفت قانون طلایی زندگی و کلاس زبان آلمانی

معلم كلاس زبان گفته بود براى يك تمرين كه توى كتاب هست، هركس بر اساس ايده و افكار خودش،«هفت قانون طلايى» براى زندگى بنويسيم. اين كه اين تمرين چقدر سخت بود و چقدر پيدا كردن كلمات و اصطلاحات دشوار و بعد نوع جمله بندى هاى پايه و پيرو، چقدر سخت بود مهم نبود. مهم آنچيزى بود كه امروز وقتى جملات بقيه را شنيديم. اولين جمله را "لوكا" اهل ايتاليا، با ريش نيمه و نا تمام و آن عرض شانه پهن، اما استخوانى، داوطلب شد كه بخواند :" انسان نبايد سكس كردن را هيچ وقت متوقف كند". كلاس خنديد همه كف زدند آندرئا دخترى اهل اسپانيا با آن موهاى نيمه بلُند و نيمه خرمايى و استخوان هاى ظريف شكننده گفت" انسان لازم است هر روز يك ليوان شراب بنوشد" فلاويا از ايتاليا هم همين را نوشته بود. فرانك اهل كامرون، با آن قد بلند و آن چشمان سياه عميق بى انتها و آن سفيده ى چشمانش كه خطوط قرمز غمگينى انگار خطوط مرزى را كه از آنها گذشته تا به آلمان برسد، به ياد مى آورد، گفت:« انسان بايسته است كه غذاى سالم بخورد و وزش كند».رودريگو هم اهل اسپانيا است. كله ى كم موى اش را با تيغ مى زند بدنى تنومند و عضلانى اما قدى تقريبا متوسط يا كوتاه دارد و عينك دودى هم مى زند، گفت :« انسان هميشه بايد بكُند و مثبت فكر كند (رسما از فعل ficken,به معناى كردن و گائيدن استفاده كرده بود ). "اين هان" دخترى با تار موهايى نازك و لَخت و سياه، اهل ژاپن، مى گويد: انسان بايستى موزيك گوش كند و به ورزش بپردازد، معلم مان كه خودش از اهالى"بايرن" است در جواب مى گويد، در بايرن مردم به شوهى مى گويند من ورزش مى كنم، وقتى مى پرسند چه ورزشى جواب مى دهند: آبجو مى نوشم. ( در بايرن ليوان هاى بزرگى هست كه يك ليتر حجم دارد و وقتى پُر مى شود و شما همه اش در حال بلند و زمين گذاشتن اين ليوان سنگين باشيد، يك نوع ورزش است:)، به جملات خودم نگاه مى كنم " انسان هميشه بايد اميد داشته باشد" انسان بايد از هرچيزى لذت ببرد، بدون اينكه مانع لذت ديگران شود" انسان نبايست حقوق انسان هاى ديگر را ناديده بگيرد"،" انسان بايستى هميشه مثبت فكر كند وقت براى منفى فكر مردن زياد است" و… همگى جمله هاى مرا دوست دارند با آن هم موافق اند و نگاهى تو ام با يك اهم تاييد آميز هم مى كنند. اما من به اين فكر مى كردم درسته من هم تز لذت بردن حرف مى زنم، درسته از مثبت فكر كردن و حتا سلامتى حرف زده ام. اما آن ها بدون هيچ پيج و پناه و توضيح و كليتى به مصداق ها اشاره مى كنند، آن هاانگار برايشان روشن است نبايد حقوق ديگران را ناديده گرفت، برايشان روشن است وقتى لذت مى برند قرار نيست مانع لذت ديگران شوند، بنابراين مثل من لازم نيست در جمله هاى پيرو توضيح و تذكر بدهند. انگار من مى دانم از سرزمين هايى مى آيم كه هنوز لذت و آزادى من ممكن است ناقض آزادى هاى ديگران باشد.... به اين فكر مى كنم آن ها اين مسائل برايشان طبيعى است و قوانين طلايى شان روى امور جزئى و مصداقى براى زندگى طلايى مى شود. تنها ماگدلينا از لهستان و آن پسر روسى جملاتى داشتند كه مختصر اشاره اى به آزادى و برابرى داشتند. در حالى كه در زندگى اين ها آزادى و برابرى يك جمله ى طلايى نيست، بلكه يكى از اصول طبيعى زندگى است قطعا اگر مخدوش شود چيزى مثل مخدوش شدن تنفس هوا و اكسيژن است.....آن ها نياز به چنين جملاتى ندارند، چه بى نيازى خوبى -----يادداشت هاى يك كورد زبان نفهم، در آلمان
farsi
Share
تا کنون 0 دیدگاه برای این پست ثبت شده است
shahab sheikhi ©