مردمان ناپولی اعتقادی افسانهای دارند که پنجاه و دو خداوند (روح مقدس) از ناپولی محافظت میکنند و مارادونا.
مارادونا برای مردم ناپل فقط یک فوتبالیست نبود و نیست.این را میدانستم اما نه حس کرده بودم و نه آن را میفهمیدم.در انتهای این مطلب دلیل آن را بیشتر شرح میدهم.
پس از چند ساعت پیادهروی در شهر ناپل ایتالیا تنها جملهای که در ذهنم تکرار میشد این بود که تنها خدایی که در این شهر تمامی مردم، از پیرو جوان، تمامی جنسیتها، تمامی آیینها .. به وی ایمان دارند دیگو آرماندو مارادونا است. آن هم نه یک ایمان سنتی که، معنای این ایمان در چند رفتار و عادت دینی و عبادی شبیه به کلیسا، معبد، مسجد و.. رفتن، یا نمازی روزهای ..بلکه آنها به مارادونا حقیقتا به عنوان یک خداوند ایمان دارند. خدایی که وی را لمس کردهاند و این خدا آنها را لمس کرده است. شاید به همین دلیل در پیاتزا «(میدان)سن لویجی» یک بنر بزرگ وجود دارد که روی آن نوشته شده«: این غیر ممکن به نظر میرسد که ما از آسمان لمس شدهایم.» منظورشان این است که مارادونا یک بار دیگر از آسمان آنها را لمس کرده است. زیرا فردا سیام آپریل ۲۰۲۳ دهم اردیبهشت ۱۴۰۲، مردم شهر ناپل این فرصت را دارند که یک بار دیگر قهرمان لالیگا شوند. البته در صورتی که فردا ناپولی در برابر سالرنیتانا پیروز شود و لاتزیو در مقابل اینتر پیروز نشود، قهرمان زودرس این فصل میشود در غیر این صورت قهرمانی یکی دوهفته به تاخیر میافتد. قهرمانی که تنها دوبار اتفاق افتاده و به با دستان یا بهتر بگوییم با پاهای دیگو آرماندو مارادونا اتفاق افتاده است. برای همین در سراسر شهر بیش از هر زمان دیگری نام مارادونا و تصویر مارادونا دیده میشود.
تقریبا در هر گوشه از شهر، روی دیوار مغازهها، کافهها، دست فروشهاو خانهها و دیگر بناهای شهر این تصویر از مارادونا را میتوان دید. تصویر خدای شهر ناپل یا نئاپل.
دیوس نام مستعار مارادونا بود. دیوس در زبان اسپانیایی (زبان مادری مارادونا) به معنی خدا است. در ایتالیایی نیز دیو به معنی خداست
آن را نه به صورت io بلکه به صورت شمارهی 10 مینویسند که شمارهی مارادونا در تیم ملی آرژانتین و باشگاه ناپولی بود و تا به امروز به بایگانی سپرده شده است و هیچکس نمیتواند پیراهن مارادونا را بپوشد زیرا او خدای همیشهی زندهی شهر ناپل است.
ناپلیها با کنایه به تیمهایی چون یوونتوس و بقیه بر دیوارهای شهر نوشتهاند:«ما برای یک قهرمانی صادقانه(پاک) عاشقانه سی و سه سال صبر کردیم».
این اشاره به پاکی قهرمانی در مقابل عدم پاکی قهرمانی دیگر باشگاهها به ویژه یوونتوس، نه تنها در حکومتی و مافیایی بودن برخی باشگاههایی چون میلان و یوونتوس و غیره است. بلکه اشارهای به تضاد تاریخی شمال و جنوب است. (در اینجا من نمیخواهم به این مسئله بپردازم زیرا این مفهومی تاریخی سیاسی و حتی فلسفی است که در آثار کسانی چون گرامشی هم ریشه دوانیده است)، اما کوتاه سخن آنکه در آن سالهای دههی هشتاد میلادی مردمان شمال نگاهی تحقیرآمیز و از بالا به پایین به مردمان فقیر جنوب به ویژه مردم ناپل به عنوان یکی از مهمترین شهرهای جنوب ایتالیا داشتند. آنها مردمان جنوب را تنها مردمانی بی عرضه، تنبل و غیر اقتصادی میدانستند و بدون آنکه هرگز مسئولیت خود در استعمار جنوب را به یاد بیاورند. این نگاههای تحقیر آمیز وقتی از بالا به پایین باشد پس از مدتی باعث میشود که مردم خودشان نیز باور کنند و برای مدتهای طولانی به این باور برسند که آنها هرکاری هم بکنند موفق نمیشوند ثروت و سرمایه و کار تقسیم شده و دیگر دیر شده مبارزهای راه انداخت که جبران این شکست تاریخی و انباشته شده را بکند….
اما در اواخر دههی هشتاد میلادی مارادونا با انتقالی به قیمت 6/95 میلیون یورو از بارسلونا به ناپولی پیوست و رکورد نقل وانتقالات را شکست ( رکورد قبلی آن دوران با ۵ میلیون یورو به بارسلونا نیز در اختیار خود وی بود).
اما این فقط یک انتقال فوتبالی نبود. زیرا مارادونا به همگان گفت من از بوینس آیرس میآیم و من نیز از جنس همین مردم هستم. من یکی از جوانان ناپولی هستم و آمدهام که بجنگم. آنچه مارادونا را تبدیل به خدای خدایان در ناپولی کرد. نه تنها مجموعه قهرمانیها و جامهایی بود که وی برای ناپولی به ارمغان آورد( قهرمان سری آ (۲): ۸۷–۱۹۸۶، ۹۰–۱۹۸۹، قهرمان جام حذفی ایتالیا: ۱۹۸۶–۸۷، قهرمان لیگ اروپا: ۱۹۸۹، قهرمان سوپرجام ایتالیا: ۱۹۹۰، نایب قهرمان سری آ (۲): ۸۸–۱۹۸۷، ۸۹–۱۹۸۸، نایب قهرمان جام حذفی ایتالیا: ۸۹–۱۹۸۸) بلکه روحیهی مبارزه و امیدی بود که برای همیشه به این مردم داد. کسی که به مردم ناپل یاد داد که شما حق دارید دوباره رویا ببینید، رویا داشته باشید و به پیروزی و غیر ممکن بودن ایمان داشته باشید. در طول تاریخ تنها مردمانی برای همیشه در یادها خواهند ماند و محبوب باقی خواهند ماند که به ما یاد میدهند، رویا داشته باشیم و رویایمان را تحقق ببخشیم. نه آنها که تمام سعیشان در این است که رویای مان را بکشند.
اگرچه ناپل ایتالیا سرزمین افسانههای غیرممکن و غیر قابل باور بود. از داستان اینکه سیرینه (چیزی شبیه عروس دریایی) که توانایی فریفتن هر کسی را داشت اما وقتی از فریفتن و فریبایی اودیسه نه تنها ناتوان ماند و بلکه اودیسه قدرت آواز سحرآمیز و فریبای وی را از وی گرفت و برای همیشه قدرتش را از دست داد خود و خواهرانش را در آب غرق کرد و بعد از مدتی در سواحل این مکانی که امروز ناپل در نزدیکی آن بنا شده به صخره برخورد کرد و از پاخته نوپه(Parthenope) ساخته شد. بعدها مردم در اینجا شهری ساختند و وقتی یونانیها که در آن زمان صاحب این منطقه بودند با این شهر جدید مواجه شدند، آن را نئاپولیس ( نئا در یونانی به معنای تازه و پولیس یعنی شهر)نامیدند اما باید هزارها سال میگذشت تا بعد از سن جنارو که مهمترین خدای ناپل است، خدایی واقعی ظهور کند خدایی که مردم بتوانند وی را در آغوش بگیرند و روزی این خدا برای همیشه مردم را در آغوش بگیرد.
آری اگر مارادونا در آرژانتین دست خداست، در ناپل که یک جوری از نظر فوتبالی به آرژانتینی کوچک تبدیل شده است، مارادونا خود خداست.
مردمان ناپولی اعتقادی افسانهای دارند که پنجاه و دو خداوند (روح مقدس) از ناپولی محافظت میکنند و مارادونا.
مارادونا برای مردم ناپل فقط یک فوتبالیست نبود و نیست.این را میدانستم اما نه حس کرده بودم و نه آن را میفهمیدم.در انتهای این مطلب دلیل آن را بیشتر شرح میدهم.
پس از چند ساعت پیادهروی در شهر ناپل ایتالیا تنها جملهای که در ذهنم تکرار میشد این بود که تنها خدایی که در این شهر تمامی مردم، از پیرو جوان، تمامی جنسیتها، تمامی آیینها .. به وی ایمان دارند دیگو آرماندو مارادونا است. آن هم نه یک ایمان سنتی که، معنای این ایمان در چند رفتار و عادت دینی و عبادی شبیه به کلیسا، معبد، مسجد و.. رفتن، یا نمازی روزهای ..بلکه آنها به مارادونا حقیقتا به عنوان یک خداوند ایمان دارند. خدایی که وی را لمس کردهاند و این خدا آنها را لمس کرده است. شاید به همین دلیل در پیاتزا «(میدان)سن لویجی» یک بنر بزرگ وجود دارد که روی آن نوشته شده«: این غیر ممکن به نظر میرسد که ما از آسمان لمس شدهایم.» منظورشان این است که مارادونا یک بار دیگر از آسمان آنها را لمس کرده است. زیرا فردا سیام آپریل ۲۰۲۳ دهم اردیبهشت ۱۴۰۲، مردم شهر ناپل این فرصت را دارند که یک بار دیگر قهرمان لالیگا شوند. البته در صورتی که فردا ناپولی در برابر سالرنیتانا پیروز شود و لاتزیو در مقابل اینتر پیروز نشود، قهرمان زودرس این فصل میشود در غیر این صورت قهرمانی یکی دوهفته به تاخیر میافتد. قهرمانی که تنها دوبار اتفاق افتاده و به با دستان یا بهتر بگوییم با پاهای دیگو آرماندو مارادونا اتفاق افتاده است. برای همین در سراسر شهر بیش از هر زمان دیگری نام مارادونا و تصویر مارادونا دیده میشود.
تقریبا در هر گوشه از شهر، روی دیوار مغازهها، کافهها، دست فروشهاو خانهها و دیگر بناهای شهر این تصویر از مارادونا را میتوان دید. تصویر خدای شهر ناپل یا نئاپل.
دیوس نام مستعار مارادونا بود. دیوس در زبان اسپانیایی (زبان مادری مارادونا) به معنی خدا است. در ایتالیایی نیز دیو به معنی خداست
آن را نه به صورت io بلکه به صورت شمارهی 10 مینویسند که شمارهی مارادونا در تیم ملی آرژانتین و باشگاه ناپولی بود و تا به امروز به بایگانی سپرده شده است و هیچکس نمیتواند پیراهن مارادونا را بپوشد زیرا او خدای همیشهی زندهی شهر ناپل است.
ناپلیها با کنایه به تیمهایی چون یوونتوس و بقیه بر دیوارهای شهر نوشتهاند:«ما برای یک قهرمانی صادقانه(پاک) عاشقانه سی و سه سال صبر کردیم».
این اشاره به پاکی قهرمانی در مقابل عدم پاکی قهرمانی دیگر باشگاهها به ویژه یوونتوس، نه تنها در حکومتی و مافیایی بودن برخی باشگاههایی چون میلان و یوونتوس و غیره است. بلکه اشارهای به تضاد تاریخی شمال و جنوب است. (در اینجا من نمیخواهم به این مسئله بپردازم زیرا این مفهومی تاریخی سیاسی و حتی فلسفی است که در آثار کسانی چون گرامشی هم ریشه دوانیده است)، اما کوتاه سخن آنکه در آن سالهای دههی هشتاد میلادی مردمان شمال نگاهی تحقیرآمیز و از بالا به پایین به مردمان فقیر جنوب به ویژه مردم ناپل به عنوان یکی از مهمترین شهرهای جنوب ایتالیا داشتند. آنها مردمان جنوب را تنها مردمانی بی عرضه، تنبل و غیر اقتصادی میدانستند و بدون آنکه هرگز مسئولیت خود در استعمار جنوب را به یاد بیاورند. این نگاههای تحقیر آمیز وقتی از بالا به پایین باشد پس از مدتی باعث میشود که مردم خودشان نیز باور کنند و برای مدتهای طولانی به این باور برسند که آنها هرکاری هم بکنند موفق نمیشوند ثروت و سرمایه و کار تقسیم شده و دیگر دیر شده مبارزهای راه انداخت که جبران این شکست تاریخی و انباشته شده را بکند….
اما در اواخر دههی هشتاد میلادی مارادونا با انتقالی به قیمت 6/95 میلیون یورو از بارسلونا به ناپولی پیوست و رکورد نقل وانتقالات را شکست ( رکورد قبلی آن دوران با ۵ میلیون یورو به بارسلونا نیز در اختیار خود وی بود).
اما این فقط یک انتقال فوتبالی نبود. زیرا مارادونا به همگان گفت من از بوینس آیرس میآیم و من نیز از جنس همین مردم هستم. من یکی از جوانان ناپولی هستم و آمدهام که بجنگم. آنچه مارادونا را تبدیل به خدای خدایان در ناپولی کرد. نه تنها مجموعه قهرمانیها و جامهایی بود که وی برای ناپولی به ارمغان آورد( قهرمان سری آ (۲): ۸۷–۱۹۸۶، ۹۰–۱۹۸۹، قهرمان جام حذفی ایتالیا: ۱۹۸۶–۸۷، قهرمان لیگ اروپا: ۱۹۸۹، قهرمان سوپرجام ایتالیا: ۱۹۹۰، نایب قهرمان سری آ (۲): ۸۸–۱۹۸۷، ۸۹–۱۹۸۸، نایب قهرمان جام حذفی ایتالیا: ۸۹–۱۹۸۸) بلکه روحیهی مبارزه و امیدی بود که برای همیشه به این مردم داد. کسی که به مردم ناپل یاد داد که شما حق دارید دوباره رویا ببینید، رویا داشته باشید و به پیروزی و غیر ممکن بودن ایمان داشته باشید. در طول تاریخ تنها مردمانی برای همیشه در یادها خواهند ماند و محبوب باقی خواهند ماند که به ما یاد میدهند، رویا داشته باشیم و رویایمان را تحقق ببخشیم. نه آنها که تمام سعیشان در این است که رویای مان را بکشند.
اگرچه ناپل ایتالیا سرزمین افسانههای غیرممکن و غیر قابل باور بود. از داستان اینکه سیرینه (چیزی شبیه عروس دریایی) که توانایی فریفتن هر کسی را داشت اما وقتی از فریفتن و فریبایی اودیسه نه تنها ناتوان ماند و بلکه اودیسه قدرت آواز سحرآمیز و فریبای وی را از وی گرفت و برای همیشه قدرتش را از دست داد خود و خواهرانش را در آب غرق کرد و بعد از مدتی در سواحل این مکانی که امروز ناپل در نزدیکی آن بنا شده به صخره برخورد کرد و از پاخته نوپه(Parthenope) ساخته شد. بعدها مردم در اینجا شهری ساختند و وقتی یونانیها که در آن زمان صاحب این منطقه بودند با این شهر جدید مواجه شدند، آن را نئاپولیس ( نئا در یونانی به معنای تازه و پولیس یعنی شهر)نامیدند اما باید هزارها سال میگذشت تا بعد از سن جنارو که مهمترین خدای ناپل است، خدایی واقعی ظهور کند خدایی که مردم بتوانند وی را در آغوش بگیرند و روزی این خدا برای همیشه مردم را در آغوش بگیرد.
آری اگر مارادونا در آرژانتین دست خداست، در ناپل که یک جوری از نظر فوتبالی به آرژانتینی کوچک تبدیل شده است، مارادونا خود خداست.
![Share](/sites/default/files/share.png)