فهرست محتوا

جان ممد چشماتو وا کن.../ برای محمد نوری

ای جان جان بخش آواز و ترانه.. حدیث عاشقی خوان زمزمه گوی قلب های بی بهانه.... من که گفتمت کمی بیشتر طاقت بیاور و مرگ را التماس کردیم کمی دیر تر و دور تر بایستد... اجازه هست بگویم.. جان ممد چشماتو وا کن سری بالا کن وقت آن رسيىد که بریم به صحرا..نه محمد نوری عزیز حقیقت آن است که این روزها وقت صحرا رفتن هم نیست. این روزها حتا وقت آن نیست که سری به گورستان ها بزنیم و جنازه ی های بردار شده و تیر باران شده را آرامشی برای خود و یا آنان دست و پا کنیم. تازه جان مریم اهورایی ما، برخی جنازه ها را حتا نداده...
shahab sheikhi ©