از مدرسه فرار کردن راحتترین کار ممکن بود. اما اصلیترین فرار من منجر به دیدن جنازهای شد که اولین تصویر من از مفهوم مرگ بود.توی مدرسه خبر پیچید که «پیدایش کردند»...« ظاهرا قراره توی مسجد بشورندش»....زنگ تفریح بود و فکر کنم معلممان اسمش خانم راستی بود.از مدرسه فرار کردم. من بهترین فرار کننده از مدرسه بودم وقتی که همیشه شاگرد اول مدرسه و گاهی شاگرد اول شهرمان بودم. نمیدانم یادم نیست قطعا شعور آنچنانی هم نداشتهام که چیزی را تجزیه و تحلیل کنم تا به نتیجهای برسم که مدرسه برای دیدناش ترک کنم. ...
فهرست محتوا
غریبانگی یک دست لباس کوردی
یک دست لباس کوردی حداقل چیزی است که از این هویت همیشه آواره، همراه خودت داری. اگر یک دست کامل هم نه، حداقل یک شال. یک روسری . یک عمامه چیزی از این کورد بودن رو با خودت داری فرقی نمی کند تهران باشی یا بغداد ، برلین یا پاریس. ... هرجا مراسمی جشنی عزایی مصاحبه ای کوفتی زهرماری نوشی یا نوشانوشی باشد، به تن می پوشی و راه می افتی. کورد بودن برای تو در زمان هایی که لباس کوردی ات را میپوشی معنی نمی دهد کورد بودن ات دقیقا در تمامی زمان هایی که لباس را به تن نداری و همه اش به دنبال روز...
او از تو «جواب» میخواهد.
سوال میپرسد. از وقتی که کتابت و نوشتن به شیوهای جدی میان انسان تبدیل شده است سوال را دیگر شفاهی نمیپرسد. بلکه سوالشاش را مینویسد. روی برگهای معمولی گاهی با آرم مشخص مینویسد. سوال را تحویل تو میدهد. تو جواب میدهی برگه را میگیرد. دوباره برگهای دیگر با سوالی دیگر به تو میدهد. بدون اینکه کاری داشته باشد که تو در جواب سوال قبلی چه نوشتهای. این سوال را هم جواب میدهی برگهی قبلی را با سوالی دیگر بدون ارتباط با سوالی که در همان برگه هست، به تو میدهد و ازت میخواهد که باز هم به این...
آدمهای منطقی عاشق بی منطقها هستند
در یک صفحهی فیسبوکی به نام «قنل قول»سه هزار و سیصد و بیست و نه نفر قبل از من اینجملهی برنارد شاور را لایک کرده بودند. یعنی با من میشد ۳۳۰نفر.«آدم منطقی خود را با جهان وفق میدهد، آدم غیر منطقی اصرار دارد که جهان را با خودش وفق دهد، همین است که جهان پیشرفتش را مدیون آدمهای غیر منطقی است». این معنای ضمنیاش این است که این افراد یا خود را غیر منطقی میدانند و پیشرفت جهان را مدیون حضور خویش یا حداقلش این است که از آدمهای غیرمنطقی به خاطر پیشرفت جهان احتمالا باید خوششان بیاید. اما اگر به هر کدام...
زندگی عمومی
وقتى بي در كجا مى شوى. وقتى از همه چيز و همه كس مى برى يا شايد همه چيز و همه كس تو را مى برند. يك نقطه هست براي قطع همه چيز . در چنين موقعيتي آن نقطه را پيدا كردن و آن را شبيه يك دكمه ى انفجار فشار دادن تو را دوباره از دايره ى زمان و مكان پرت مى كند. ديگر بى كَى و بى كجا مى شوي. حتا اگر خانه ى دوست رفيق فاميل و غريبه باشي باز هم سهمى از يك «عموميت» هستي. چون هر عموم ديگرى نيز مى تواند و مى توانست در موقعيت تو باشد. تو بخشي از زندگي عمومي همگان مى شوي.همگاني كه در موقعيت هاى ديگر يك «يكان زيست...
در باب « تنهایی» ناب
تنهایی مفهومی مجرد، انضامی، سهل، ممتنع، آشنا و غریب است. تنهایی حجمی است که همیشه آن را تجربه، میکنیم، میدانیماش، نمیشناسیماش، و معمولا شاید از ان گریزانیم. البته گاه متبخترانه از آن میگوییم و به خاطر اینکه احساس میکنیم با دیگران فرق داریم و دیگران به جایگاه و پایگاه ما نرسیدهاند و نمیرسند احتمالا، خود را تنها می دانیم و به این تنهایی میخرامیم و مینازیم. اما در خلوت همان متبخترین به تنهایی نیز نوعی گریز از تنهایی هست. همیشه در کلاسهای مدرسه به شاگردانام میآموختم که نوزاد انسانی میان...
طرفداران فحاشی از طرفدارن نقادی بیشتر است
1- یک جوکی بود زمان رییس جمهور شدن آقای احمدی نژاد: می گفتند :« در سرزمینی که ماهی ها عاشق می شوند و لاک پشت ها پرواز می کنند، میمون ها هم رییس جمهور می شوند». من شخصا به خاطر توهین موجود در این جوک از شخصیت حقیقی آقای احمدی نژاد عذر می خواهم اگر چه از شخصیت حقوقیاش به عنوان رییس جمهور سابق و رییس دولت فعلی عذری ندارم که بخواهم.2- می گویند حاتم طایی را برادری بود بسیار ثروتنمند تر از وی و بسیار پر کبکبه و دبدبه تراز وی. باری حاتم طایی دندان مال دنیا کنده بود روز و به خدمت خلق...