اوائل نمیخواستم باور کنم. اصولا بارها گفتهام که همیشه وقت برای فکر و خیال بد کردن بسیار است بنابراین اول باید مثبت فکر کرد و فکر بد به دل خود راه ندهم. وقتی اولین بار اسمم را بر درخانه و بر صندوق پستی کنده شده دیدم فکر کردم اتفاق افتاده است. فکر کردم حتما آن پلاک کوچک پلاستیکی سفت نبوده و باز شده و اسمم افتاده و آن تکه کاغذ کوچک را باد با خود برده است. دفعهی دوم و سوم هم فکر کردم بچهای چیزی بازی کرده و آن را کنده است. بعد ااز اینکه دوچرخهام در فرانکفورت به سرقت رفت یک دوچرخهی دیگر بعد...