فهرست مقالات

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 29 خرداد، جمعه روز بدی بود

جمعه روز بدی بود. جمعه خون جای بارون می چکد. جمعه ی 29 خرداد88. اگر چه خونی ریخته نشد. اگر چه بارونی نیومد. اما از حرف ها و سخن ها خطیب بوی خون می آمد. واعظ شهر بر منبر بود . فرمان تمکین  و انگشت  تهدیدش به آسمان بود. جمعه روز بدی بود. جمعه روز بدی بود. از غروب روز قبل تمام اعصاب مان به بحث کردن سر این که به تماز جمعه برویم یا نرویم، خورد شده بود. آن موقع ما می گفتیم که چنین کاری را نکنید. به فکر سروری و رهبری جنبش نباشید. برای ما کل این انتخابات بی معنی است. اما آن موقع طرفداران...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 28 خرداد، کشته ندادیم که سازش کنیم..

بیست و هشت خرداد پنج شنبه بود و یک بعد از ظهر تعطیل. تحلیل ما این بود که نمی شود هر روز این مردم را به خیابان آورد و کیلومترها پیاده برد. این خارج نشین ها هم پشت لبتاپ و کامپیوترشون نشستند و هی می گویند بیاید..بیایید..بیایید. این بود که چهارشنبه شب در جلسات حضوری و اینترنتی و .... همه اش می گفتیم به جمعه و یا شنبه موکول کنیم. اما خبرهایی منتشر شد که میر حسین فردا به میدان توپ خانه می آید. این بود که بحث را رها کردیم و به فکر فردا بودیم. تا ظهر روز 28 خرداد همه اش مشغول چک کردن خبر و خبر دادن و...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 27خرداد راه پیمایی سیاه و ساکت به احترام شهدای جنبش

روز تلخی بود. شب که خبر ها و کلیپ ها منتشر می شد. خبر شهادت دانشجویان، شهادت بچه ها در 25 خرداد که آمارش تا 7و8 نفر گزارش می شد. راهی نداشت جز یک راه پیمایی میلیونی دیگر.مردم ما به خشم آمده بودند اما برای یک سکوت قدرتمند تر. کروبی و موسوی شهادت جوانان کشور را تسلیت گفته بودند. موسوی پیشنهاد داده بود که برای گرامی داشت یاد شهیدان به جای پارچه ی سبز از پارچه ی مشکی استفاده شود. این یعنی تایید راه پیمایی. از سوی دیگر بعد از ظاهر همان روز خبر رسید که کروبی شخصا در راه پیمایی شرکت می کند. آن روز به...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/26 خرداد شهدای کوی و حمله ی گارد به خانه های مردم

شب قبل سربازان بدنام آقا و البته نه آقا امام زمان، به کوی حمله کرده بودند. شب همان شب ما خبر هایی شنیدیم که کوی شلوغ شده. به امیر آباد رفتیم شبانه.  جولی خوابگاه  دخترانه در را بسته بودند. دختران دم در بودند و فریاد می زدند« گفتیم تقلب بشه ...ایران قیامت می شه...».پسران جلوی درب کوی آمده بودند و شعار می داند...« کشته شد.. کشته شد.. برادرم کشته شد». تا نزدیکی های ساعت یک آن جا بودم که نیروهای گارد آمدند و ما مردم پیاده پیمای پیادروها رو فراری دادند. قتی برگشتم خبر از فاجعه ی...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 25 خرداد.از راه پیمایی سکوت تا کشتار آزادی

ما در تدراک و خبر رسانی برای شکرت بیشتر گروه ها مردم عادی، فعالان همه و همه بودیم. نزدیک های ظهر زمزه بر خاست که موسوی و کروبی گفته اند شرکت نکنید. دوربینم را بر داشتم و در کوله ام گذاشتم. هم راه چند دسمال آغشته به سرکه، روزنامه باطله برای آتیش درست کردن به هنگام شلیک گاز اشک آور. سیگار به مقدار فراوان.فندک یکی دوتا چون ممکن بود یکی از کار بیافتد. اما من همیشه با معمولی ترین لباس می رفتم. بدون هیچ دستبند و نشانه ای. بودن ماسک حتا .چون معتقد بودم اینجوری در هر صورت توجه بیشنر جلب می شود و من...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 24 خرداد سکوت از ونک تا پارک وی

24 خرداد بود. خیلی باهم حرف زدیم. فیس بوک و بالاترین و ایمیل لیست ها پیشنهاد این بود که به ولی عصر نرویم که لکشر حرامیان آن جاست و خشونت می شود. اما قرار شد باز هم برویم و بدون خشونت. ظهر 24 خرداد بود. من وقتی بیرون آمدم دیدم که مردم به سمت ونک از پیاده رو ها حرکت می کنند. از دید من قیافه ها تابلو بود. می شد تشخیص داد. به ونک نرسیده من هنوز نمی دانم این همه مردم از کجا و با کدام شهود. به جای ولی عصر به سمت ونک آمدند. از ونک راه پیمایی شکل گرفت. نور بلند ودراز سبزی را دور جمعیت کشیدیم ...

هفت روز یک هفته که به شنبه ی خونین ختم شد/ 23خرداد این رای من نیست

روز بیست سوم خرداد 1388است. از بعد از ظهر روز قبل که مثلا انتخابات در حال برگزاری بود. خبرهایی می شنیدیم. بو هایی می آمد. از ساعت 10 صبح 22خرداد، فضای شهر نظامی شده بود. من بوی حادثه را می شنوم اما معمولا نمی خواهم حادثه را به فاجعه ارزیابی کنم. از دیروز غروب بو برده بودیم این اتفاقی که از شمارش آرای برخی صندوق ها بیرون می آید، نتیجه ی آن رایی نیست که ما به صندوق انداخته ایم. روز 23 خرداد1388 است تمام شب قبل را نخوابیده ام و لحظه به لحظه مدار شمارش آرایی را نگاه کرده ام که آب از آبش تکان نمی...

هم زمان با تلاش برای جلو گیری از اجرای حکم سکینه محمدی،کمپین جهانی لغو مجازات سنگسار تشکیل بدهیم

سنگسار منتقمانه ترین شکل مجازاتی است که به عهده ی اعضای جامعه نهاده می شود. تا در کارناوالی به ظاهر برای تادب و تنبه دیگر افراد جامعه،  در نظر گرفته شده است، فردی را که از قوانینی که امید و آمال های مالکیت مرد را مورد هجوم قرار داده است، به مجازات برسد.  اما حقیقت آن است که این نوع مجازات از سنگین ترین مجازات های  مردسالاری است   برای تخطی از قوانین سفت و سخت لذت جویانه ی شخصی مردها در نظر گرفته شده است.اگر مجازات هایی چون قصاص را به بهانه ی کینه ی شخصی و شاکی خصوصی و  ...

آه اگر آزادی به نام تو فریبم دهد/ برای کاوه کرمانشاهی

سلام کاوه!خوبی پسر جان. می دانم سوال بی خودی است. اما خوب ما مریض همین کارهای بی خودی هستیم. نیستیم؟ کاوه گیان بیش از یک فصل گذشت و تو هنوز به قول ات عمل نکرده ای. نه مگر قرار بود غروب راه بیافتی تهران و فردای اش باهم باشیم. نه این ها هرگز نمی گذارند ما به هیچ کدام از قرار های انسانی مان عمل کنیم. اصلا آن ها قرارشان  در بی قرار گذاشتن ما قرار می گیرد. ما بی قراران نام و یاد انسان.کاوه عزیزم. نام ات را وقتی شنیدم به قاعده ی تداعی معانی و به قاعده ی پیش داوری های فرهنگی در مورد کرماشانی...

ما محکوم نگاهت بودیم/ برای فرزاد کمانگر

منتشر شده در روز آنلاین  زمان گذشت و ساعت چهار بار نواختهمیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتدباید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم..من لال شدم. از روز اول با آن نگاهت. با آن تک عکس ات که بیشترمان تنها همان تک عکس را از تو دیده بودیم. همان عکس که چشمان به رنگ آسمانت، آسمان را می نگرد. از روز اول برایت لال شدم. مگر می شود آن نگاه تو را دید و در نگاهت گم نشد.می دانستم دوستت دارم. می دانستم دلم می خواهد برایت نامه بنویسم. اما نمی توانستم. نمی توانستم نام ات و نامه های ات را ببینم و من...

صفحه‌ها

shahab sheikhi ©